چکیده:
نقد کهنالگویی، علم بررسی نشانهها و نمادهایی از لایههای درونی خالقان آثار هنری است. نظریة کهنالگوهای کارل گوستاو یونگ، بر این مبنا است که شخصیت هر فرد، از لایههای درونی متعددی تشکیل شده که با ضمیر ناخودآگاه جمعی در ارتباط است. از جمله برجستهترین این کهنالگوها میتوان به آنیما و سایه اشاره کرد. هدف از این پژوهش بررسی اشعار پست مدرن با تکیه بر دو کهن الگوی سایه و آنیما است تا جایگاه این دو لایة درونی در اشعار شاعر و نمادهای مرتبط با این دو کهنالگو شناسایی شوند. نتایج نشان داد که شاعر با وجود تأکید بر اصول پستمدرنیسم، باز در چارچوب قالبهای ضمیر ناخودآگاه جمعی قرار گرفته و مجبور به پیروی از ساختارهای نشانهگذاریشده کهنالگوهاست. در این میان کهنالگوی سایه، قدرت محکمتری در شخصیت شاعر دارد. او بر گرهخوردگی سایه و تاریکی و بر ویژگی سکوت و یاریگری آنیما بیشتر از سایر جلوهها پرداخته است. همچنین مشخص گردید که موسوی، نمادهای پنجره، جلاد، دایره، دراکولا، آسمان تار و قصاب را به نمادهای معمول سایه افزوده و برای آنیما نیز از نشانههای مرسوم معشوق، صبح، مادر، همسر، دریا، ابر و نور بهره برده است.
Archetypal critique is the science of examining the signs and symbols of the inner layers of art creators. Carl Gustav Jung's
theory of archetypes is based on the fact that the personality of each individual is composed of several inner layers that are
related to the collective subconscious. Among the most prominent of these archetypes are anime and shadows. The present
research aims to study postmodern poems based on the two archetypes of shadow and anima to identify the place of these
two inner layers in the poems of poet and the symbols related to these two archetypes. The obtained results indicated that the
poet, despite emphasizing the principles of postmodernism, is placed again within the framework of the collective
subconscious mind and is forced to follow the marked structures of archetypes. In the meantime, the shadow archetype has a
stronger power in the poet’s personality. He has paid more attention to the entanglement of shadows and darkness and also
the feature of silence and assistance of anima more than other features. It was also found that Mousavi added the symbols of
window, executioner, circle, Dracula, sky and butcher to the usual symbols of shadows and for the anima, he used the
common signs of lover, morning, mother, wife, sea, cloud and light.
خلاصه ماشینی:
نظريۀ کهن الگوهاي کارل گوستاو يونگ ، بر اين مبنا است که شخصيت هر فرد، از لايه هاي دروني متعددي تشکيل شده که با ضمير ناخودآگاه جمعي در ارتباط است .
همچنين مشخص گرديد که موسوي، نمادهاي پنجره ، جلاد، دايره ، دراکولا، آسمان تار و قصاب را به نمادهاي معمول سايه افزوده و براي آنيما نيز از نشانه هاي مرسوم معشوق ، صبح ، مادر، همسر، دريا، ابر و نور بهره برده است .
در اين پژوهش سعي شده تا چند شعر، به صورت کلي از منظر کهن الگوها و نمادهاي مرتبط با آن ها بررسي و تحليل جامع شود و همچنين ويژگيها و جلوه هاي مختلف دو کهن الگوي آنيما و سايه که در اشعار ديگر به صورت پراکنده نمود يافته نيز مورد تحليل قرار گيرد.
هر لايه از درون روان انسان را با نام کهن الگويي معرفي کرده که برخي از آن ها شامل : مرگ و تجديد حيات (نوزايي)، نقاب ، سايه ، آنيما و آنيموس ، خود (خويشتن )، پير خردمند، قهرمان ، مادر مثالي، ماندالا و سفر ميباشد.
«دريا» خود نمادي براي کهن الگوهاي مختلف است اما در اين تصويرسازي، دريا داراي وجه منفي بوده که نماد غرق شدن ، تاريکي و هولناک بودن است .
خويشتن ، مرکز ضمير ناآگاه و ناخودآگاه دروني و نظم دهندٔە لايه هاي مختلف است اما شاعر در اين شعر، آنيما را آگاه به روند رويدادهاي درون معرفي کرده است .