چکیده:
محرک یکی از ارکان حرکت است. ملاصدرا تغایر مبداء، منتهی، مسافت، متحرک و زمان را تغایر مفهومی میداند و مصداق آنها را واحد شمرده است ولکن همه فیلسوفان و ملاصدرا به تغایر مصداق محرک قائل هستند. انفکاک حرکت از محرک در همه اقسام آن ضروری است، برخلاف حرکت و متحرک که تنها در حرکات عرضی انفکاک دارند. در حرکت جوهری دوگانگی حرکت و متحرک تبدیل به وحدت میشود و تنها در اعراض حرکت از متحرک منفک است و به عنوان وصف تلقی میشود. در حرکت جوهری متحرک حرکت را بالذات دارد و بین حرکت و متحرک فاصله نیست و این متحرک مبداء حرکت در اعراض است. گرچه حرکت در جوهر ذاتی متحرک است ولی بینیازی حرکت از علت را موجب نمیشود بلکه برعکس نیاز حرکت به علت شدیدتر است. در این نوشتار ابتدا مغایرت حرکت و متحرک اثبات میشود. سپس برهانهای هفتگانه فخررازی بر ضرورت وجود محرکی مغایر با متحرک مطرح میشود و اختلاف نظرهای ملاصدرا با فخررازی احصاء میگردد و با استفاده از ظرفیت حرکت جوهری محرک غیرمتحرک اثبات میشود. در این میان تقریرها و نقدهای استاد مطهری براساس علم جدید بیان میگردد.
The mover (muhrek) is one of the basic elements of motion (hrakah). Mulla Sadra considers the distinction of the origin of motion, its end, its distance, the moving (muteharek), and time as a conceptual one, and believes that all of them have only a single instance; however, some philosophers, including Mulla Sadra, believe in the distinction of the mover instances. Unlike the motion and the moving that are distinguished only in accidental motions, the motion and the mover is necessarily different in all forms of motion. In substantial motion, the motion and the moving unite, but in accidental qualities, the motion is distinguished from the moving and is considered as a property. In substantial motion, motion in the moving is essential and there is no difference between the motion and the moving, and the moving substance is the source of motion in the accidental qualities. Although motion inherently exists in motion substance, it does not suggest that the motion needs no causes, but on the contrary, in this case, the need of motion for the cause is more. In the present paper, first, the difference between motion and the moving substance is showed. Then, the seven arguments of Fakhr al-Din al-Razi on the necessity of the existence of a mover distinct from the moving are proposed and the differences between the perspectives of Mulla Sadra and Fakhr al-Din al-Razi are discussed, and by using the substantial motion theory, for the existence of unmoved mover will be argued.
خلاصه ماشینی:
سپس برهان هاي هفت گانه فخررازي بر ضرورت وجود محرکي مغاير با متحرک مطرح ميشود و اختلاف نظرهاي ملاصدرا با فخررازي احصاء ميگردد و با استفاده از ظرفيت حرکت جوهري محرک غيرمتحرک اثبات ميشود.
ايشان در فصل دوازدهم با شرحي که شهيد مطهري از آن دارد دو استدلال بر ضرورت وجود محرکي مغاير با متحرک بيان ميکند و با استفاده از اين مقدمه به اثبات محرک اول ميپردازد.
صدرالمتألهين در اين فصل ابتدا شش دليلي را که از حکما براي اثبات نياز متحرک به محرک اقامه کرده اند ذکر ميکند و البته يکي از اين دلايل همان دليل دومي است که در فصل دوازدهم ذکر شده است .
شهيد مطهري پس از بيان استدلالي که صدرالمتألهين بر ضرورت وجود محرک براي حرکت و متحرک اقامه کرده است اين پرسش را مطرح مي کند: «چه مانعي دارد حرکت ذاتي يک شيء باشد.
طبق بيان صدرالمتألهين محرک خود را حرکت نمي دهد بلکه شيئي را حرکت ميدهد که في نفسه متحرک نيست ؛ يعني اين شيء حرکت را از مفيض دريافت ميکند در واقع شي ء متحرک از خود حرکتي ندارد و امر ديگري بايد او را به حرکت در بياورد؛ زيرا اگر متحرک خودش حرکت کند در اين صورت حرکتي که بايد در متحرک بالقوه باشد بالفعل خواهد بود و اين محال است .
[٣٢، ج١١، ص ١٢٩] نتيجه اين که اولا برهان دوم بنابر قول حکماي قبل از ملاصدرا؛ يعني براساس نفي حرکت جوهري و ثبات جوهر جسماني درست است و ثانيا از جهت علم جديد هم قابل نقد است ؛ زيرا جسم ثابت نيست لذا ميتواند علت حرکت باشد.