چکیده:
علیرغم پیشرفت های گسترده در حوزۀ نظریه پردازی و تبیین علل وقوع جنگ در طول نیمه دوم قرن بیستم، فهم ما از ریشه های بروز مناقشات و کشمکش های بین المللی همچنان در یک سطح مقدماتی باقی مانده است. در این میان نظریۀ «سیکل قدرت» در تلاش برای ارائۀ یک تبیین علّی شفاف و روشمند، در مقایسه با سایر رویکردهای مرتبط امیدواری هایی را در این زمینه پدید آورده است. این نظریه تصمیم گیری در مورد جنگ را در متن صعود و افول قدرت نسبی دولت ها قرار داده و تأثیر تغییرات غیرخطی بلندمدت یا نقاط بحرانی در قدرت نسبی یک دولت را بر گرایش آن به سوی جنگ های گسترده مورد سنجش قرار می دهد. بدین منظور پرسشی که مطرح می شود این است که «آیا بین وقوع این نقاط بحرانی در سیکل قدرت و وقوع جنگ میان قدرت های بزرگ ارتباط معناداری وجود دارد؟» بهعنوان پاسخی موقت فرضیه پژوهش این است که احتمال وقوع جنگ گسترده در طول دوره های بحرانی به دلیل شوک ناگهانی ناشی از دگرگونی در موازنۀ قدرت و نقش و حاکمیت فضای عدم اطمینان، سوءبرداشت و محاسبه اشتباه میان تصمیم گیرندگان، نسبت به سایر مواقع بیشتر است. به منظور آزمون گزارۀ فوق، قابلیت های نسبی قدرت های بزرگ با استفاده از داده های بهروز شده «پروژه همبستگی های جنگ» (COW)در طول دوره زمانی 1816-2012 و در قالب ارائه مدل جدیدی از سنجش قدرت ملی ارزیابی و زمانبندی نقاط بحرانی در چرخۀ قدرت هر کشور با وقوع جنگ بین قدرت های بزرگ مقایسه می شود. یافته ها از این فرض نظریه حمایت میکنند که احتمال وقوع جنگ گسترده در طول دوره های بحرانی نسبت به دوره های عادی بیشتر است.
Despite great progress in theorizing on the causes of war during the second half of the 20th century, our understanding of international conflicts remains at an elementary level. However, Power Cycle Theory, compared to other related approaches, has raised hopes for a clear and methodical causal explanation. This theory puts decision-making about wars in the context of the rise and decline of the relative power of states and tests the effect of long-term nonlinear changes or critical points in the relative power of a state on its tendency toward large-scale wars experimentally. The question is whether there is a significant correlation between the occurrence of these critical points on the power cycle and the occurrence of war between the great powers? The research hypothesis is that the probability of a major war is higher in critical periods than it is otherwise, because of sudden shock caused by the changes in the balance of power and the role and dominance of uncertainty, as well as misunderstanding and miscalculation among the statesmen. In this study, the statement will be tested. The relative capabilities of the great powers have been assessed using the updated data from the “Correlates of War Project” (COW) during the interval 1816-2012. Moreover, the timing of critical points on each countries power cycle is compared with the occurrence of war between the major powers. The findings support the hypothesis that war is more likely to occur during critical periods than it is during normal periods.
خلاصه ماشینی:
در زیر به چند نمونه از مهمترین این پژوهشها اشاره میشود: «دوران» و «پارسونز» (1978) در مقالهای تحت عنوان «جنگ و سیکل قدرت نسبی» با بررسی آغاز جنگ توسط قدرتهای بزرگ در طول دوره بین سالهای 1816 تا 1965، نشان میدهند که احتمال وقوع جنگهای گسترده در طول دورههایی که دولتهای مزبور از نقاط بحرانی عبور میکردهاند، نسبت به زمانی که آنها در شرایط معمول قرار داشتهاند، بسیار بیشتر بوده است.
«جاکوب هیم» (2009) در پژوهش خود با عنوان «بهرهبرداری از قدرت تغییر Militarized Interstate Disputes ساختاری: نظریه سیکل قدرت بهعنوان ابزاری برای تصمیمگیری در مورد امنیت ملی» با طرح این سؤال که آیا نقاط بحرانی جنگ را نسبت به مقاطع غیربحرانی بهتر پیشبینی میکنند یا خیر؟ رفتار نُه قدرت بزرگ را طی سالهای ۱۸۲۰ تا 1997 مورد بررسی قرار داده و نشان میدهد هنگامیکه شش مورد از این نُه کشور (فرانسه، اتریش _ مجارستان، ایتالیا، آلمان، ایالاتمتحده و ژاپن) از یک مقطع بحرانی عبور کردهاند، با سطح اطمینان 95 درصد و با فرض ثابت بودن سایر عوامل، نتیجه یک جنگ بسیار شدید و طولانی بوده است.
نوآوری پژوهش حاضر در این است که ضمن تلاش برای استفاده از دادههای آماری جدید و بهروزرسانی شده، دامنه تحلیل سیکل قدرت را تا سال 2012 (تا زمانی که دادههای موثق و مورد نیاز برای شاخصهای تحت بررسی وجود دارد) گسترش دهد، در پی آن است تا با جرح و تعدیل برخی شاخصهای موردنظر در قالب مدل جدیدی از محاسبه قدرت در چهارچوب نظریه سیکل قدرت اصلی، به نمای واقع بینانهتری از منحنی سیکل قدرت دولتهای عمده و تحلیل میزان همبستگی میان نقاط بحرانی و بروز مناقشه میان قدرتهای مزبور دست یابد.