چکیده:
در مقاله پیشرو این مسئله به بحث گذاشته شده که چگونه میتوان تعریف واحدی از زیبایی ارائه کرد که اتصاف وجودات امکانی و وجود واجبتعالی بدان منعی نداشته باشد؟ نویسندگان تلاش کردهاند با ایده گرفتن از روش «تحلیل مفهومی» شیخ اشراق و با استناد بر آرای هستیشناختی صدرالمتالهین، تعریفی عام از زیبایی ارائه کند؛ به نحوی که هم وجود واجب و هم موجودات امکانی را دربر گیرد. زیبایی مبتنی بر تشکیک خاصی وجود عبارت است از: «تحقق نحوه وجود کمالی در صورت»، و بر پایه وحدت شخصی وجود عبارت است از «نحوه تجلی یا ظهور کمالات وجود مطلق در صورت». با اضافه کردن قیوداتی به تعریف یادشده، میتوان تعاریف اختصاصی از زیبایی نیز ارائه کرد. نویسندگان جهت دستیابی به تعاریف عام و خاص یادشده با انکار مستدل حیثیت ماهوی برای زیبایی، حیثیت وجودی را برای آن ثابت دانسته است و در ادامه به تحلیل و استخراج مفاهیم فلسفی پرداختهاند که بیانگر نسبت وجود و زیبایی هستند.
In the present article, the discussion is on how one can offer a single definition for beauty that can be applied to possible beings as well as exalted necessary being. The writer has attempted to get idea from Sheikh Ishraq’s method of “conceptual analysis” and adduce Mulla Sadra’s ontological views to offer a general definition of beauty in a way that covers both the necessary being and the possible beings. The beauty based on specific gradation of existence is “realization of mode of perfection existence in form”, and on the basis of personal unity of existence is “the mode of manifestation or appearance of perfections of absolute existence in form”. By adding stipulations to the abovementioned definition, one can present specialized definitions of beauty as well. To obtain those general and specific definitions, the writer, while arguably denying the quidditative mode for beauty, has regarded the existential mode for it, continuing his discussion by analyzing and extracting philosophical concepts which reflect the relationship between existence and beauty.
خلاصه ماشینی:
در واقع مسئله اصلی این است که به چه اعتباری میتوانیم انواع ماهیات و انحای وجودات امکانی ـ با همه تنوع و اختلافات موجود، از قبیل مجرد و مادی ـ و وجود بحت و بسیط حضرت حق را متصف به زیبایی و جمال کنیم؟ با توجه به اینکه هدف این نوشتار ارائه تعریفی از زیبایی است که حاوی مؤلفههایی ناظر بر حقیقت زیبایی باشد؛ به نحوی که قابلیت اتصاف و حمل بر انحای متنوع و مراتب مختلف وجود را داشته باشد؛ ازاینرو نگارندگان در گام اول، در فصلی مستقل در خصوص روششناسی تعریف مفهوم زیبایی ـ بهعنوان یکی از مسائل فرعی این نوشتار ـ بحث و اتخاذ موضع کردهاند که نتیجه آن روش «تحلیل مفهومی» است و البته بدیهی است که مبدأ تحلیل مفاهیم، ناگزیر با «توصیف» آنها نیز همراه است.
با تکیه بر روش مطروحه، گاه برخی از آرای معرفتشناختی صدرا، مبنای تحلیل و نتیجهگیری احکام برخی از مفاهیم، قرار خواهد گرفت؛ مانند اینکه آیا مفهوم زیبایی مانند مفهوم سفیدی، وصفی ماهوی است یا مانند مفهوم علیت وصفی فلسفی و بر واقعیات خارجی صادق و به «نحوه واقعیت زیبایی» ناظر است؟ پاسخ به این پرسش مقدمهای معرفتشناختی است که تکلیف مفهوم زیبایی را مشخص کرده و بهتبع نقش مؤثری در درک صحیح از واقع زیبایی و افراز آن را فراهم میکند و این نکته را آشکار میسازد که در تبیین حقیقت زیبایی در خارج ـ که به عبارتی محکی زیبایی هم تلقی میشود ـ باید در پی ماهیات باشیم یا اصل وجود.