چکیده:
مقاله حاضر درصدد است تا از حیث جامعهشناختی و با تمسّک بر نظریه چارچوب اسنو و بنفورد، جنبش ارتجاعی داعش را مورد تحلیل قرار دهد. سؤال اصلی مقاله این است که چه عواملی موجبات ظهور، توسعه و افول داعش را فراهم گردانیده است؟ بدینسان، نوشتار پیشرو تلاش میکند با روشی قیاسی و از طریق جمعآوری اطلاعات، اسناد و مدارک کتابخانهای به این مهم پاسخگو باشد. یافتههای تحقیق نشان میدهد، اولاً نظریه چارچوب امکاناتی را جهت ادراک بسیج جهانی جنگجویان در ملحقشدن به داعش فراهم میکند. ثانیاً و بر همین اساس، عواملی چون احساس بیعدالتی نسبت به وضع موجود، داعش به مثابه راهحلی در بهبودی موقعیت اجتماعی و اعتباربخشی به خشونتهای تروریستی در جهت هویت-بخشی جنگجویان مؤثر بوده است. ثالثاً و با توجه به فرآیند رقابتی که میان بازیگران و تأثیرگذاران عرصه اقدام جمعی در نظریه چارچوب وجود داشت، چالشهای مقابلهای از قبیل مخالفت بازیگران دولتی، اختلافات داخلی سران و اعضای داعش و مغایرت نظر و عمل بهوجود آمد که به عرصهای برای افول جنبش ارتجاعی داعش تعیّن یافت. از دستاوردهای کلیدی این تحقیق میتوان به ربط وثیق جامعه-شناسی با تروریسم و توجه افزونتر نسبت به تفسیر نارضایتی و دیگر عناصر اندیشه ای، مانند حمایت از ارزش ها و اعتقادات در یک جنبش اشاره کرد که تا پیش از این با خلأ تحقیقاتی مواجه بوده است.
The present paper sought to analyze the ISIL's (Islamic State of Iraq and the Levant) reactionary movement in terms of sociology with an emphasis on Snow and Benford's framing theory. The main question of paper was what caused the rise, development and fall of the ISIL? Therefore, the present paper sought to answer this question by a deductive method and collecting information and library documents. Research findings indicated that, firstly, the framing theory provided a frame for perceiving the global mobilization of fighters in joining the ISIL. Secondly, factors such as the feeling of injustice about the status quo, the ISIL as a solution to the improvement of social status, and the accreditation of terrorist violence affected the identification of fighters. Thirdly, due to the competitive process among players and influencers in the field of collective action in the framing theory, coping challenges such as the opposition of state players, internal disputes between ISIL leaders and members, and the contradictions of opinion and practice emerged and created an area for the fall of the ISIL's reactionary movement. The key achievements of research included the strong relationship of sociology with terrorism and the growing attention to the interpretation of dissatisfaction and other thought elements such as supporting values and beliefs of a movement that was previously faced with a research gap.
خلاصه ماشینی:
موضـوعي کـه فضـاها و چشـم انـدازهاي جديدي براي اقدام ميگشايد و تفکر راجع به اهداف و مقاصدي که مربوط به فرهنگ مسلط است را امکان پذير ميسازد (٧٧ :٢٠٠٦ ,della Porta and Diani) برخي از تحقيقات نشان ميدهند کـه تمايـل ارتباط ميان چارچوب هاي تشخيصي و پيش آگهي در سازمان جنبش اجتماعي وجود دارد.
در اين راستا، داعش تلاش کرد تا از طريـق بـه تصـوير کشـيدن جامعه اي که در آن ، اعضايش از حمايت هاي اساسي برخوردارند و تغيير ذهنيت افراد از يک جنـبش بيرحم و خشن با ترکيب عناصر مذهبي و غير مذهبي، تصوير مطلوبي از خود به نمايش بگذارد؛ کـه در جهت استخدام جنگجويان خارجي مفيد به نظر ميرسـيد(٧٢-٦٧ :٢٠١٤,Hansen) در ايـن زمينـه ، ابوبکر بغدادي مواضعي را در راستاي فرايند گفتماني مطرح کرد: «جامعـه عزيـز [اسـلام ] مـن : مـا در برابر خدا دروغ نيستيم ، وقتي که دولت اسلامي را اعلام کرديم .
به طور کل از مصاديق بالا اينگونه مستفاد ميشود که بيعدالتيهاي موجود در کشـورها در قالـب عنصر تشخيصي باعث پيوستن افرادي به مثابه جنگجويان خارجي در جنبش ارتجاعي داعش در قالب عنصر پيش آگاهي و فرايند گفتماني شده اسـت کـه بـراي نيـل بـه اهـداف خـود در عمليـات هـاي تروريستي در قالب عنصر انگيزشي و فرايند استراتژيک مشارکت ميکردند و از ايـن طريـق احسـاس هويت نمودند.
١- ضديت با چارچوب جنبش ارتجاعي داعش توسط دولت ها، به ويژه جمهوري اسلامي ايران طي چند سال اخير، مقامات زيادي از کشورها نگراني شديدي نسبت بـه پيوسـتن هـزاران نفـر از شهروندان خود به صفوف گروه هاي مسلح جهادي در سوريه و عراق ابراز کرده اند.