چکیده:
هنگامیکه روشنفکران ایران برای نخستینبار در دورۀ مشروطه مفهوم پروتستانتیسم را از بازی زبانی الهیات مسیحی وارد بازی زبانی ایرانیان کردند، چون مهرهای عجیب بهنظر میرسید که نه کسی قواعد بازی با آن را میدانست و نه آگاه بود که بناست بر صفحۀ شطرنج اصلاح دینی در کجا قرار گیرد. به دیگر سخن، جنبش دینپیرایی در زادگاه خود در متن اروپا و در کاربرد خود در زندگی روزمرۀ انسان مسیحی واجد معنا میشد. حال آنکه در بستر تاریخیِ ایران همچون مفهومی انتزاعی و جعبهای رمزآلود وارد شد که هر کس میتوانست هر موجودی را درون آن تصور کند. جنبشی که لوتر و کالون سردمداران پروتستانتیسم آغاز کردند، در بستر تحولات اروپای قرون پانزدهم و شانزدهم ریشه دارد، حال آنکه بهدرستی روشن نیست، لوتریانیسم و کالوینیسم آلمان و سوئیس چه نسبتی با اصلاح دینی در ایران دارد. پژوهش حاضر با رویکردی ویتگنشتاینی و با روشی توصیفی- تاریخی در پی ایضاح زبانیِ مفهوم پروتستانتیسم است تا بر اغتشاش معنای آن در رابطه با اندیشۀ اصلاح دینی در ایران پرتوی بیفکند. بدینمنظور در گام نخست، معنای پروتستانتیسم در بازی زبانی غرب و در الهیات مسیحی در بستری تاریخی بررسی خواهد شد. در این زمینه بهویژه تأکید بر نسبت میان پروتستانتیسم با عقلگرایی، اومانیسم و آزادی خواهد بود. در گام بعدی، تلاش خواهد شد با نگاهی تطبیقی، برداشتهای برخی روشنفکران ایرانی از معنای پروتستانتیسم اسلامی مطرح و به نمونههایی از لغزشهای زبانی و سوء فهمها در اینباره اشاره شود.
When Iranian intellectuals first introduced the concept of Protestantism into Christian literature, it was a completely new subject, and anyone could derive any meaning from it, which could not be regarded as a reform in European culture and religion. Iran's Situation Is the Same as Luther and Calvin put forward as Protestantism's leaders have nothing to do with religious reform in Iran and cannot simulate a precursor to explaining the concept of Protestantism in Iran and Europe with Wittgenstein's approach and language games. To explain the relation of this concept to rationality and humanism in both European and Iranian contexts and to explain the misunderstandings of the Iranian intellectuals' conception of this concept.
خلاصه ماشینی:
«از پروتستانتيسم مسيحي تا پروتستانتيسم اسلامي » تأملي نقادانه بر برداشت هاي روشنفکرانه 1 سيد مهدي ساداتينژاد استاديار علوم سياسي دانشکدة حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران نگين نوريان دهکردي دانش آموختۀ دکتري علوم سياسي دانشکدة حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران (تاريخ دريافت : ١٣٩٨/٦/٢٢ – تاريخ تصويب : ١٣٩٩/١/٢٣) چکيده هنگاميکه روشنفکران ايران براي نخستين بار در دورة مشروطه مفهوم پروتستانتيسم را از بازي زباني الهيات مسيحي وارد بازي زباني ايرانيان کردند، چون مهره اي عجيب به نظر ميرسيد که نه کسي قواعد بازي با آن را ميدانست ونه آگاه بود که بناست بر صفحۀ شطرنج اصلاح ديني در کجا قرار گيرد.
بسياري از مفاهيم جديد که امروز بر زبان ايراني جاري است ، از درون متن تاريخي ايران برنيامده و مهره هايي هستند که از صفحۀ بازي زباني ديگر بر اين زمينه قرار داده شده اند؛ بدين معنا که روشنفکراني در خلأ انديشۀ قدمايي در ايران ، مفاهيمي را که زادگاهشان در غرب بود، از متن خود منتزع کرده و تقلا کرده اند تا آنها را در بازي ديگري به کار گيرند.
هنگامي که روشنفکران ايراني از آخوندزاده و ميرزا آقاخان کرماني و سيد جمال الدين اسدآبادي تا کسروي و شريعتي و سروش ، اصطلاح پروتستانتيسم اسلامي را براي اصلاح ديني در اسلام به کار گرفتند، اين عبارت با معاني متنوعي گره خورد که نسبت چنداني با آنچه در غرب روي داد، نداشت .
اما هنگامي که براي نخستين بار روشنفکران نسل نخست ايران در آستانۀ مشروطيت آن را به کار گرفتند، برداشتي از آن در ذهن داشتند که نميتوانست معناي روشني داشته باشد، چراکه پروتستانتيسم در غرب تنها مفهومي انتزاعي و توخالي نبود؛ نه آنها لوتر بودند و نه ايران آستانۀ مشروطه ، آلمان و سوئيس سدة پانزدهم و شانزدهم ، و نه اسلام ، مسيح ت ي .