چکیده:
جنبشهای اعتراضی که از اواخر 2010 بخش وسیعی از خاورمیانه را در بر گرفت، نویدبخش تحولی بنیادین در الگوهای دولتبودگی این جوامع پس از دورههای متناوبی از ضعف و ناکامی بود. در سطح دولتی، تحولات مزبور با نشانههایی از تحول در ساختار کشورهای واقع در این منطقه همراه شده است. در این پژوهش تلاش شده تا گذار عراق و سوریه از دولت به شبهدولت در مقطع پس از بیداری عربی واکاوی شود. شبهدولتهای شناسایی شده که در این پژوهش مورد توجه قرار گرفتهاند دارای ویژگیهایی چون شناسایی بینالمللی بهعنوان یک موجودیت سیاسی، بحران مشروعیت و بحران اعمال قدرت انحصاری در قلمروی مفروض، ضعف مفرط در مواجهه با جریانهای جداییطلب بدون کمک خارجی و نقض حاکمیت از سوی قدرتهای خارجی هستند. زمینه این وضعیت در عراق با جنگ اول خلیج فارس و بهویژه سقوط صدام در سال 2003 آغاز و پس از بیداری عربی تشدید و در سوریه پس از جنبشهای اعتراضی 2011 آغاز شد. پرسشی که در این ارتباط مطرح میشود این است که گذار از وضعیت دولتی به شبهدولتی و فرسایش دولت در عراق و سوریه پس از بهار عربی را بر اساس چه مؤلفههایی میتوان تبیین کرد؟ این پژوهش با بهرهگیری از رهیافت عماد رفعت در مورد شبهدولت درصدد آزمون این فرضیه است که «ضعف ملت- دولت و بحرانهای مشارکت، مشروعیت و هویت در کنار نقشآفرینی بازیگران خارجی زمینهساز ورود دولت به فاز شبهدولت در عراق و سوریه شده است». روش پژوهش، توصیفی- تبیینی و گردآوری دادهها نیز با روش کتابخانهای انجام گرفته است.
خلاصه ماشینی:
پرسشي که در اين ارتباط مطرح مي شود اين است که گذار از وضعيت دولتي به شبه دولتي و فرسايش دولت در عراق و سوريه پس از بهار عربي را بر اساس چه مؤلفه هايي ميتوان تبيين کرد؟ اين پژوهش با بهره گيري از رهيافت عماد رفعت در مورد شبه دولت درصدد آزمون اين فرضيه است که «ضعف ملت ـ دولت و بحران هاي مشارکت ، مشروعيت و هويت در کنار نقش آفريني بازيگران خارجي زمينه ساز ورود دولت به فاز شبه دولت در عراق و سوريه شده است ».
بحران مشروعيت چشمگير که در قسمت هاي بعدي به تفصيل بررسي ميگردد؛ در کنار ضعف دولت در اعمال قدرت انحصاري؛ در کنار ضعف در مقابله با اقليم کردستان عراق و يا جريان هاي کردي خودمختار و اپوزيسيون معارض در سوريه و همچنين نقض مکرر حاکميت اين دو کشور از سوي بازيگران بين المللي همگي مؤلفه هاي شبه دولت شناسايي شده را نمايان ميکند.
هر چند در دوره هاي يادشده نيز هويت فرادولتي ناسيوناليسم عربي به عنوان عامل وحدت بخش مورد بهره برداري حکومت قرار گرفته ، اما معماي بنيادين ناسازگاري بين دولت و ملت (به ويژه در قالب هويت هاي فرودولتي و هويت - هاي فرادولتي)، به عنوان عاملي تعيين کننده در گذار سوريه به وضعيت شبه - دولتي ايفاي نقش نموده است .
در ارتباط با عراق پس از بيداري عربي، ميتوان مؤلفه هاي زير را در روند يادشده واجد اهميت دانست : الف ـ تداوم شکاف ملت ـ دولت عدم وجود ارتباط شبکه اي و اندام وار بين دولت و جامعه در عراق و تشديد شکاف هاي مذهبي و قومي ـ زباني و ناتواني حکومت مرکزي در نظم بخشي به حوزه هاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي به عنوان يک مؤلفه مهم در گذار اين کشور به وضعيت شبه دولتي عمل نموده است .