چکیده:
سازمانهای مختلف با بخش بندی خصوص و دولتی نقشی کلی_دی در توسعه آموزش های کارآفرینانه به متقاضیان
خصوصا جامعه زنان را در دستور کار دارند. بنحوی که این برنامه ها جدا از نظام دانشگاهی اجرا می شود و گروه های خاصی
را با محوریت ارتقاء کیفیت کسب و کارها و جلب مشارکت اثربخش, تحت پوشش خود قرار می دهد. این پژوهش با هدف مدل
سازی آموزش کارآفرینی زنان با رویکرد معادلات ساختاری انجام گرفت. این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و از نوع توصیفی
- اکتشافی می باشد. جامعه آماری تحقیق کلیه کارکنان وزارت تعاون, کار و رفاه اجتماعی با تحصیلات کارشناسی یا بالاتر
بودند که بر اساس فرمول کوکران برابر با ۲۹۱ نفر محاسبه شد که برای اطمینان بیشتر پرسشنامه میان ۳۰۰ نفر توزیع شد و
نمونه گیری به روش تصادفی انجام شد. ابزار گردآوری اطلاعات یک پرسشنامه محقق ساخته بود که روایی و پایایی آن به
شیوه های مختلف بررسی و تایید شد. پس از بکارگیری مولفه های اولیه که بر اساس مبانی نظری و تحلیلی و تحلیل اکتشافی
در این زمینه انجام پذیرفت مدل تحقیق با استفاده از رویکرد تحلیل عاملی تاییدی و نرم افزار 2Smart PLS مورد بررسی
قرار گرفت. نتایج حاصل از بررسی مدل در این زمینه نشان داد که ابعاد و مولفه های تاثیرگذار بر آموزش کارآفرینی زنان شامل
شش مولفه می باشند که بترتیب ویژگی های فردی زنان برای آموزش کارآفرینی؛ پیش نیازهای آموزش کارآفرینی زنان؛ روش
های آموزش کارآفرینی زنان؛ مولفه های فرهنگی؛ ویژگی های آموزش کارآفرینی زنان و مولفه های قانونی بیشترین اثر را بر
کارآفرینی زنان دارند. لذا با توجه به شاخص های برازش و تایید فرضیات. مدل ارائه شده از برازش قابل قبول و از قدرت تبیین
مناسب برخوردار است و کارایی بالایی در تشریح عوامل مرتبط با کارآفرینی زنان دارد.
خلاصه ماشینی:
به همین سبب اکوسیستم محیطی در ارتباط با هر متغیر تجاری و ساختاری مرتبط می باشد (بلومداهل 6 ، 2016؛ پاسکاکی 7 و همکاران، 2016) و این موضوع در حیطه کارآفرینی که نیاز به بسترسازی در ابعاد مختلف دارد از ضرورت های این حیطه است؛ از مهمترین مسائل دیگر برای پیشرفت و گام برداری در مسیر توسعه ایجاد کارآفرینی در گروههای مختلف با ملاحظات خاصی می باشد و از همین رو پژوهش در گروه زنان به سبب شرایط و ویژگی ها و ملاحظات خاص مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت.
آسیب شناسی مطالعات انجام شده نشان می دهد که ادبیات کارآفرینان زنان ضعیف است و نیازمند به ارایه مطالعات بنیادی در جهت راه اندازی کارآفرینی زنان Eshima and Anderson İrengün Adam Global Entrepreneurship Development Institution (GEDI) Lundberg Blomdahel Pascucci می باشد.
از طرفی با توجه به اهمیت موضوع، پژوهش های متنوعی نیز در این خصوص انجام شده است که در ادامه به برخی از این تحقیقات مرتبط اشاره می شود: شاپيرو و گريگوريو (1996)، در پژوهشي ارتباط بين اهداف فردي زنان و عوامل ساختاري موثر براي تصميم به شروع كسب و كارشان را بررسي كردند.
3- مدل و فرضیههای تحقیق شکل شماره 1 مدل مفهومی تحقیق حاضر را نشان می دهد و با توجه به پیشینه های پژوهش و کاربردی بودن تحقیق، این مدل با هدف درک بهتر نسبت به موضوع آموزش کارآفرینی زنان با رویکرد استانداردهای بین المللی کار ارائه می شود.
و در ادامه با توجه به این مدل به بررسی فرضیه های پژوهش پرداخته می شود: فرضیه شماره 1: به نظر می رسد ویژگی های فردی زنان برای آموزش کارآفرینی اثرگذار است.