چکیده:
انقلاب اسلامی را میتوان بزرگترین رخداد سیاسی در تاریخ ایران قلمداد کرد که توانست
نظام سیاسی» اجتماعی و فرهنگی ایران را متحول نماید و فرهنگ و ایدئولوژی جدیدی را
جایگزین فرهنگ پیشین کند. هیچ انقلابی بدون زمینههای فکری و تحول عمیق در عرصه
اندیشه به پیروزی نمیرسد. انقلاب اسلامی نیز از این لحاظ محصول دگرگونی و تحول در
اندیشه اسلامی در اثر تلاشهای اندیشمندان و اصلاحگران دینی و رهبران جدبشهای
اسلامی بود. دین (اسلام) مهمترین عامل موثر در ایجاد انقلاب اسلامی است؛ آزاینرو
بسیاری از تحلیلگران سیاسی و اجتماعی, انقلاب ایران را انقلایی دینی نامیدهاند؛ انقلابی
که در واکنش به دینزدایی و غربیسازی حکومت پهلوی به وجود آمد و سعی در اصلاح
جامعه و احیاگری دینی داشت.
احیاگری دینی یعنی زدودن غبار خرافه و بدعت و تحریف از چهره دین و توجه به
جنبههای مغفول و پیراستن زواید. بر همین اساس» نوشتار پیش رو احیاگری دینی را مانند
برنامهای پژوهشی در نظر میگیرد که در آن» دو گروه روشنفکران دینی و عالمان دینی در
شیوهای متفاوت مشغول به کارند. در مقایسه با انواع الگوهای احیاگری» انقلاب اسلامی به
رهبری امام خمینی قدس سره احیاگر بزرگ معاصر که انقلابی برای احیاء دین بود در نوع خود بدیع و
بینظیر است. بدیع بودن آن از این لحاظ است که انقلاب اسلامی تغیبری در پارادایم
احیاگری ایجاد کرد و احیای دین را در کاملترین شکل آن با ابزار و امکانات و لوازم سنتی
انجام دادء ازاینرو احیاگری دینی به لحاظ جامعیتی که داردء از دیگر احیاگریها متمایز
میگردد. برخی از مولفههای این احیاگری که در این پژوهش به آن پرداخته شده است»
عبارتند از: احیاء عدالت اجتماعی؛ آزادی سیاسی -اجتماعی؛ تشکلیل حکومت دینی؛
مردم سالاری دینی و احیاء اندیشه اتحاد اسلامی.
The Islamic Revolution of Iran is regarded as the greatest political event
in the history of Iran that changed cultural social and political system of
Iran establishing a new ideology, instead. No revolution might be
victorious without intellectual grounds and deep development of thought.
The Islamic Revolution of Iran was thus the outcome of improvement of
Islamic thought by the religious reformist intellectuals’ efforts and the
leaders of Islamic movements. Islam was the most influential factor in
the victory of the Revolution. Accordingly, many political and social
analysts have named the Iranian Revolution a religious one. It thus came
to uproot Pahlavi’s regime of westernization and secularization and to
bring about religious revival and social reforms.
Religious revival means to remove heresies and superstitions from the
face of religion and to highlight the unnoticed true religious doctrines. This
essay has regarded religious revival as a research project in the course of
which two groups of religious intellectuals are working differently. In
contrast to other patterns of revival, Imam Khomeini, the greatest reviver
of religion, led the Islamic Revolution as a unique and unprecedented one.
It is unprecedented in the fact that it changed the paradigm and concept of
revival in its most comprehensive form and meaning through traditional
means and facilities. Some constituents of such a revival dealt with here
are: social justice, socio-political freedom, establishment of an Islamic
government, religious democracy, and the revival of Islamic unity.