چکیده:
سیاست گذاری جمعیتی در ایران با توجه به دیدگاههای متفاوت نخبگان سیاسی در مشخص نمودن یک سیاستگذاری جمعیتی واحد، در نهایت منجر به این شده که در دولتهای جمهوری اسلامی ایران، با وجود برخی سیاستهای جمعیتی، شاهد عدم تعادل در برنامه های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی باشیم که سرانجام نیز منجر به ناکارآمدی سیاستهای اتخاذی در این حوزه شده است. سوال اصلی پژوهش این است که با توجه به دیدگاههای متغیر نخبگان سیاسی در تعیینِ نهایی سیاستگذاریهای مربوط به جمعیت، سیاست جمعیتی مناسب برای جامعهی ایران کدام است؟ هدف مقاله نیز این است که با تکیه بر دو مدل مفهومی نخبگان و نظام سیاسی ابتدا به بررسی مبانی نظری سیاستگذاریهای جمعیتی در دوران پس از انقلاب اسلامی ایران پرداخته و سپس با ارائهی راهحلهای پیشنهادی جهت رسیدن به سیاست جمعیتی مناسب گام بردارد. روش پژوهش این مقاله نیز به روش توصیفی-تحلیلی است.
خلاصه ماشینی:
ایران در این برنامه ها کوشیده تا روند تغییراتِ ایجاد شده در جمعیت ساکنش را به واسطۀ اجرای سیاست گذاریهای عمومی و جمعیتی برپایۀ افزایش و یا کاهشِ میزان زادوولد و کنترل نرخ مرگ ومیر پیش ببرد.
یعقوب فروتن (١٣٩٥)، در کتاب «جمعیت شناسی سیاسی و نقش تغییرات جمعیتی در سیاست ملی و امنیت بین المللی»، به تأثیر متقابل سیاست و جمعیت اشاره کرده و عنوان میکند که چالش های روش شناختی در این حوزه برای به کارگیری سیاست های کارآمد جمعیتی وجود دارد.
علیاصغر کلاهی (١٣٩٨)، در مقاله ای انگلیسی با عنوان «سیاست جمعیتی جمهوری اسلامی ایران ؛ مرحله خردورزی»، از نیروی انسانی به عنوان مهم ترین عامل در شکل گیری توسعه پایدار یاد کرده و این موضوع را که سیاست جمعیتی ایران در طول ٤٠ سال گذشته چندین بار تغییر یافته را نقد و از لزوم به کارگیری یک سیاست چند نسلی سخن میگوید.
دوره چهارم : افزایش جمعیت اولویت اول سیاست های کلی نظام با شروع دهۀ ٩٠ برخی کارشناسان پیش بینی کردند، کمتر از سه دهه ، جمهوری اسلامی ایران به کشوری سالخورده تبدیل خواهد شد.
توسعه پایدار، کارآمدی نیروی انسانی، مقابله با تهدیدات داخلی و خارجی اصلیترین مبانی سیاست های جمعیتی در ایران پس از انقلاب اسلامی طی سال های گذشته است .
این عامل دغدغه و دل نگرانیهای مبتنی بر ارتقای سیاست های جمعیتی را در راستای به سرانجام رساندنِ مبانی اصلی تعریف شده برای این حوزه را بیش از پیش افزایش داده است .