چکیده:
خیر یا فایده از مهمترین مفاهیمی است که تداوم و گسترش آن، اصل انصاف و استحقاق را در جامعه از بین میبرد. مفهوم حق نیز امروزه در حوزه های گوناگونی از جمله نسبت انسان با خود، خدا، طبیعت و جمادات، و نسبت با انسانهای دیگر، اعم از روابط افراد با هم، افراد با حکومت و نیز حکومت ها با یکدیگر مطرح میشود. در فلسفۀ فارابی، فضیلت و سعادت دو هدف بنیادین محسوب میشوند، بنابراین هستی، جوهر جهان خیر و بهنوعی ریشه و منبع خیر است. فارابی، تأمین خیر و کمال برتر را در گرو مدینه میداند. درحالیکه راولز برای جلوگیری از تضییع انصاف، خیر را با حق جایگزین کرده است. به نظر راولز حق مفهومی است که قابلیت ساماندهی معقول و منصفانۀ جامعه را دارد. معیار او ترجیح مفاهیم حق بر مفاهیم خیر است؛ یعنی آن موارد و مقادیر از انتظارات شهروندان انتخاب میشود که منطبق بر معیارهای مفهوم حق باشد. در این پژوهش با بهره گیری از روش توصیفی-تحلیلی به توصیف و تحلیل ارکان اصلی فلسفۀ سیاسی راولز و فارابی (مفاهیم خیر و حق) پرداخته شده و در نهایت ارزیابی کلی از نظریۀ آنها بهعمل آمده است. فارابی و راولز دیدگاه های متفاوتی در مورد خیر و حق دارند.
Good or benefit is one the most important concepts that continue and expand, it destroys the principle of fairness and entitlement in society. The concept of right is still being addressed today in a variety of areas, including the relation of man to himself, god, nature and material, and relation to other human beings, whether it is about the relationships of individuals, individuals with governments and governments with each other.in farabis philosophy, virtue and happiness are two fundamental goals, and therefore being, the essence of the world is a kind of root and source of good. Farabi believes that the provision of superiority and perfection depends on Medina. The opposite of Farabi is Rawls, who has substituted righteousness to avoid undermining fairness. It is a concept that, according to Rawls, capable of organize society reasonably and equitably. His criteria in this process is the preference of right concepts over good ones. That is, those cases and quantities of citizens expectations are selected that conform to the standards of the concept of right. This research has been attempted by descriptive- analytical one that describes and analyzes the main pillars of Rawls and farabis political philosophy and finally evaluates their theory.
خلاصه ماشینی:
اين مقاله با بررسي ديدگاه هاي سياسي از طريق رهيافت پژوهشي در شناخت و برداشت هاي متفاوت از انديشه هاي سياسي خدايگان انديشۀ سياسي اسلام و غرب (ابونصر محمد فارابي و جان راولز)، سعي در تجزيه وتحليل و تبيين نسبت دو مفهوم حق و خري دارد.
پرسش اصلي اين پژوهش اين است که نسبت مفهوم حق و خري در انديشۀ سياسي فارابي و راولز چيست ؟ در خصوص موضوع پيش رو، پژوهش هاي مختلف و چندوجهي اي صورت گرفته که به بخش يا تمام مفاهيم مورد بحث اشاره شده است .
سپس آرا و بنيان هاي انديشه اي دو متفکر بزرگ معاصر، يعني جان بوردن راولز با عنوان «احياگر فلسفۀ سياسي در غرب » و امام خميني به عنوان «احياگر انديشۀ سياسي اسلامي در جهان اسلام » در زمينۀ عدالت اجتماعي تبيين شده است .
از لحاظ سنت فلسفي جان راولز تحت تأثير کانت بوده و به عنوان يک فيلسوف نوکانتي کوشيده است از آن ديدگاه يکي از پي يچده ترين مسائل فلسفۀ سياسي يعني مسئلۀ «عدالت » را به گونه اي متفاوت بازگو کند؛ بياني که مي توان آن را تلاشي براي تعامل آموزه هاي ليبراليسم و سوسياليسم دانست .
وي در جايي ديگر از همين کتاب (فارابي، ١٩٨٦: ٧٤) بيان ميکند که عدالت از نظر فارابي خري (ارادي ) است بدان سبب که راه رسيدن به سعادت را که خير مطلق است ، هموار مي کند.
از سوي ديگر بيشک جان راولز نيز از جمله فيلسوفان بزرگ معاصر در غرب است که هم فارابي و هم راولز دربارة عدالت و شاخص هاي مربوط به آن يعني دو مفهوم خري و حق بحث کرده اند.