چکیده:
فهم مناسبات حکمت متعالیه و علم اجتماعی در توصیف و تحلیل علم اجتماعی با رویکرد اسلامی و چگونگی رشد و توسعه آن از آنچه بود و آنچه باید باشد، حائز اهمیت ویژهای است. مسئله اصلی این است که چه مناسباتی بین حکمت متعالیه و علم اجتماعی وجود دارد و حکمت متعالیه چه تأثیری بر آن داشته یا چه ظرفیتهایی برای آن دارد؟ پاسخ به این پرسش منوط به بررسی تأثیر حکمت متعالیه بر علم اجتماعی در سه ساحت نظری یعنی مبانی عمیق و عام علم اجتماعی اسلامی، فلسفه علوم اجتماعی و ساحت مفاهیم، مسائل و حوزههای علم اجتماعی اسلامی است. این تحقیق با روش اسنادی و تفسیر و تحلیل محتوای متون مربوط به حکمت متعالیه قابل انجام است. هر یک از مبانی هستیشناختی، انسانشناختی و معرفتشناختی تأثیرات خاصی بر علم اجتماعی اسلامی داشته و سبب هماهنگی و انسجام علم اجتماعی با حکمت نظری و عملی از جهت موضوع، مفاهیم، مسائل و روش شده است.
ان فهم العلاقه بین الحکمه المتعالیه والعلوم الاجتماعیه له اهمیه خاصه فی وصف وتحلیل العلوم الاجتماعیه بمنهج اسلامی وکیف نمت وتطورت مما کانت علیه وما ینبغی ان تکون علیه. السوال الريیسی هو ما هی العلاقه بین الحکمه المتعالیه والعلوم الاجتماعیه، وما هو تاثیر الحکمه المتعالیه علیها او ماهی القدرات التی تمتلکها لها؟ تعتمد الاجابه علی هذا السوال علی دراسه اثر الحکمه المتعالیه علی العلوم الاجتماعیه فی ثلاثه مجالات نظریه، وهی الاسس العمیقه والعامه لعلم الاجتماع الاسلامی، وفلسفه العلوم الاجتماعیه، ومجال المفاهیم والقضایا ومجالات العلوم الاجتماعیه الاسلامیه. یمکن اجراء هذا البحث بالطریقه الوثايقیه وتفسیر وتحلیل محتوی النصوص المتعلقه بالحکمه المتعالیه.حیث لکل من الاسس الانطولوجیه والانثروبولوجیه والمعرفیه تاثیرات خاصه علی العلوم الاجتماعیه الاسلامیه وقد تسبب فی تنسیق وترابط العلوم الاجتماعیه مع الحکمه النظریه والعملیه من حیث الموضوع والمفاهیم والقضایا والاسالیب.
Understanding the relationship between transcendent wisdom and social science is of particular importance in describing and analyzing social science with an Islamic approach and how it has grown and developed from what it was and should be. The main question is what is the relationship between transcendent wisdom and social science, and what effect has transcendent wisdom had on it or what capacities does it have? The answer to this question depends on examining the impact of transcendent wisdom on social science in three theoretical areas, namely the deep and general foundations of Islamic social science, philosophy of social sciences and the field of concepts, issues and areas of Islamic social science. This research can be done by documentary method and interpretation and analysis of the content of texts related to transcendent wisdom. Each of the ontological, anthropological and epistemological foundations has had special effects on Islamic social science and has caused the coordination and coherence of social science with theoretical and practical wisdom in terms of subject, concepts, issues and methods.
خلاصه ماشینی:
مسـئله اصلي اين مقاله تحقيق در مناسباتي است که بين حکمت متعاليه و علم اجتماعي اسـلامي وجـود دارد؛ يعنـي حکمـت متعاليـه چـه تـأثيري بـر آن داشـته و چـه ظرفيت هايي براي بالندگي آن دارد؟ پاسخ به اين پرسش با بررسي ايـن تـأثير در سه ساحت نظري يعني مباني عميق و عام علم اجتماعي اسـلامي، فلسـفه علـوم / سال دوازدهم ، پاييز ١٣٩٩، شماره مسلسل ٤٥ 143 اجتماعي و ساحت مفاهيم ، مسائل و حوزه هاي علم اجتماعي اسلامي و بـا روش اسنادي و تفسير و تحليل محتواي متون مربوط بـه حکمـت متعاليـه امکـان پـذير است .
با اين مبناي هستيشناختي، نسـبت جهـان اجتماعي با جهان طبيعي نه دوجهاني و تمايز کامل (آن گونه که در ديـدگاه هـاي اگزيستانسياليسم ، هرمنوتيک و ويتگنشتاين متأخر و پيتر وينچ وجـود دارد) و نـه يک جهاني که از وحدتي هم سطح برخـوردار باشـند (آن گونـه کـه رويکردهـاي پوزيتيويستي کنتي و دورکيمي مدعي هستند)، بلکه اين نسبت بر اساس وحـدت تشکيکي وجود، جهان هاي مترابطي را تشکيل ميدهد که امتيازات آنها در قـوس / سال دوازدهم ، پاييز ١٣٩٩، شماره مسلسل ٤٥ 149 صعود و نزول مانع وجود اشتراک و تأثير و تأثر آنها نميشود و در مجموع با سه جهان توأمان مواجه هستيم که به ويژه زيست جهان انسان در تعامل بـا دو جهـان فراانساني و مادون انساني قابل فهم است .
بـدون ترديد هر دو نوع عقل عملي (چه عقلي کـه مـدرک کليـات اسـت ، در حکمـت عملي و چه عقل عملي که سبب تعين و تحقق عمل جزئـي مقيـد بـه شـرايط و زمينه هاست )، در علوم اجتماعي کاربرد دارد و فلسفه علوم اجتماعي بايد دربـاره آنها سخن مشخصي داشته باشد؛ بنابراين با توجه به اين مباني در حکمت متعاليه بايد گفت علم اجتماعي علمي است که به بررسي چيستي و چرايـي پديـده هـاي انساني در حوزه زندگي اجتماعي و در دو سـاحت «هسـتي اجتمـاعي محقـق » و «هستي اجتماعي مطلوب » ميپردازد.