چکیده:
در برخی مکاتب فکری نظرگاههای شاعرانه برای تفسیر جهان و پدیدههای آن با دیدگاههای فلسفی آمیخته شدهاند و پدیداری آثاری با محتوای ادبی-فلسفی حاصل چنین نگرشی بوده است. در این پژوهش، آراء ناصرخسرو (394-481 ه.ق) (از پیروان مذهب اسماعیلی) و برادران شلگل: فردریش (1772-1829 م) و آگوست ویلهلم (1767-1845م) (از بنیانگذاران رمانتیسم آلمانی) در زمینۀ نگاه شاعرانه به جهان را مورد مطالعۀ تطبیقی قرار دادهایم. هدف از این مطالعه، نشان دادن شباهتها و تفاوتهای میان اندیشههای متفکران مذکور به عنوان نمایندگانی از دو فرهنگ غنیِ کشورهای ایران و آلمان در زمینۀ نگاه شاعرانه به جهان بوده است. با توجه به اینکه ایران و آلمان شاعران بزرگی را به جامعۀ بشری تقدیم کردهاند، انجام مطالعاتی در زمینۀ قیاس دیدگاههای شاعران و ادبای دو کشور (با توجه به ریشههای تفکراتشان) برای روشنتر شدن ابعاد مختلف کارهای آنان ضروری مینماید. مطالعۀ تطبیقی مفهوم «نگاه شاعرانه به جهان» در آثار متفکران مورد بحث نشان میدهد که اینان چگونه سعی داشتند با استفاده از آمیختگیِ دیدگاههای فلسفی و شاعرانه به تفسیر جهان و نیز ترسیم دنیای آرمانی-ذهنی خود بپردازند. توصیف زیباییهای جهان و تلاش برای نشان دادن سرچشمۀ آنها در جهان برین، مهمترین شباهت بین آنها و تفاوت در نگاه دینی و فلسفی، مهمترین تفاوتشان به شمار میرود. مطالعۀ آراء آنان با نگاهی به دیدگاههای فلوطین اسکندرانی (فیلسوف نوافلاطونی) صورت گرفته؛ زیرا مفاهیم اصلی تفکر این فیلسوف به وضوح در اندیشههای ناصرخسرو و برادران شلگل دیده میشود. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی-مقایسهای از طریق مطالعۀ کتابخانههای، یادداشتبرداری، تنظیم، مقایسه و تحلیل یادداشتها انجام شده است.
In some schools, philosophical and poetic views are mixed to interpret the World and its phenomena, and introduced some works with philosophical and poetic content. In this research, the views of Naser Khosrow (394-481 A.H) and The Schlegel brothers Friedrich (1772-1829 A.D) and A.W (1767-1845 A.D) (two founders of Romantic school) are studied in the way of comparative study, in the field of poetic views. Our purpose is to show the similarities and differences between the ideas of these thinkers as the represents of two culture of Iran and Germany on poetic view of the World. Regarding to the fact that Iran and Germany introduced some great poets to the human society, such studies seem necessary. The comparative study shows that how they try to draw their subjective & ideal world and interpret them by use of combination of philosophical and poetic views. To describe the beauties of the world and try to show the root of them in the heaven, is the most similarity between them and the difference in the philosophical and theological view, is the most difference between them. This study is done with take a look to the views of Alexandrian Plotinus (A neoplatonic philosopher) because we can obviously see the important ideas of this philosopher in the works of Naser Khosrow and The Schlegel brothers. This research has been done by the descriptive, analytic, comparative method through the studying in the library, taking notes; and ordering, comparing and analyzing the notes.
خلاصه ماشینی:
مطالعۀ تطبيقي آراء ناصرخسرو و برادران شلگل در زمينۀ «نگاه شاعرانه به جهان » بر مبناي فلسفۀ فلوطين احسان کوشا١؛ علياصغر حلبي ٢ (نويسندة مسئول ) چکيده در برخي مکاتب فکري نظرگاه هاي شاعرانه براي تفسير جهان و پديده هاي آن با ديدگاه هاي فلسفي آميخته شده اند و پديداري آثاري با محتواي ادبي-فلسفي حاصل چنين نگرشي بوده است .
نکتۀ مورد اشاره در اين ابيات ، تقبيح دنياي عيني و بي ارزشي جهان مادي است : مطالعۀ تطبيقي آراء ناصرخسرو و برادران شلگل در زمينۀ «نگاه شاعرانه به جهان » به چه ماند جهان مگر به سراب سپس او تو چون دوي به شتاب چون شـدستــند خلق غره بدو همه خرد و بزرگ و کودک و شاب زانکه مدهوش گشـــته اند همه اندراين خيــــــمه چهار طناب گر نديـــدي طناب هاش ببين جملگي خاک و باد و آتش و آب خوش خوش اين گنده پير بيرون کرد از دهان تو درهاي خوشـــــاب بر مثـــــــال يکي پليته شدي چند گردي گرد ســـايه و مهتاب گرنه اي مســــت وقت آن آمد که بـــــداني سراب را ز شراب وين ستمگر جهان به شير بشست بر بناگوشــــــــهات پر عـقاب ماندي اکنون خجل چو آن مفلس که به شـب گنج بيند اندر خواب چشمت از خواب بيهشي بگشاي خويشـــتن را بجوي و اندرياب (ناصرخسرو، ١٣٨٤: ٢٧) «ايده هايي که براي امر مثالي و ذهن در برابر امر واقعي و عين اولويت قائل هستند، ريشه هاي رمانتيسم را ميسازند؛ اما از آن جايي که تحول هاي عصر جديد و رنسانس و روشنگري به آنان اجازه نميدهد که دوباره به مذهب و عرفان سنتي بازگردند، همين مفاهيم را به زبان هنر و ادبيات بيان ميکنند.