چکیده:
این مقاله به بررسی زندگی وحید افراخته و تغییرات وی از یک جوان گوشهگیر و آرام با روحیه مذهبی به یک چریک تمام عیار و مارکسیست میپردازد. همچنین به چرایی و چگونگی همکاری او با ساواک اشاره دارد. در این تحقیق از اسناد ساواک و اعترافات افراخته استفاده شده است. او پس از بازداشت بهصورت مبسوط به تحلیل شخصیتی و شرایط حاکم بر خود میپردازد و با ذکر اقدامات خویش علل گرایش به آنها را هم بیان میکند. این نوشتار در واقع مطالعه موردی یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق است، با ذکر این توضیح که گرچه نتایج و اطلاعات بهدست آمده همگی قابلیت تعمیم به همه اعضا را ندارد، اما ابعادی از این پدیده را معلوم میسازد.
خلاصه ماشینی:
اين تحقيق علاوه بر مطالعه کتاب هاي منتشر شده در سازمان هاي چريکي دوران پهلوي ، مبتني بر مطالعه و تحليل پرونده وحيد افراخته در مرکز اسناد انقلاب اسلامي بوده است .
« وي مي افزايد: »اصول [ديگر]ي که در جلسات انجمن تأکيد مي شد، عدم دخالت در امور سياسي بود، دليلي که آورده مي شد اين بود که فعاليت سياسي موجب خواهد شد دولت انجمن را متل شي کرده و ما از اختل ف اساسي خود يعني مبارزه به خاطر امام زمان باز بمانيم « (سند٧، مرکز اسناد انقلاب اسلامي : ١٤٠٣٦٠٠٠٩١).
به عنوان مثال ، هم پرونده افراخته ، يعني محسن خاموشي ، نيز فعاليت خود در انجمن حجتيه را اينگونه تأييد مي کند: «من در کل س چهارم دبيرستان به انجمن ضد بهاييت رفتم ، اوايل کل س پنجم دبيرستان بودم که سر و صداي مجاهدين بلند شد و من بيشتر به کارهاي سياسي کشيده شدم « (سند٥، مرکز اسناد انقلاب اسلامي : ٣٣١٠٠٠٥).
صمديه لباف نيز -که گلوله افراخته را پيش تر به جان خريده بود- در متن دفاعيه خود به صراحت يادآور مي شود که تنها انگيزه اش از مبارزه ، اعتقاد به دين مبين اسلام و ايجاد يک حکومت اسلامي بوده است (سند ٢٦ ، مرکز اسناد انقلاب اسلامي : ٦٥٤٦٧).