چکیده:
هدف این پژوهش تحلیل و تبیین نظم امنیت منطقهای مطلوب ترکیه در غرب آسیا میباشد. سوال اصلی مقاله این است که چه نوع نظمی در مجموعه امنیت منطقهای غرب آسیا مطلوب و تامین کننده امنیت و منافع نسبی ترکیه است و واقعیتهای ساختار قدرت در این مجموعه چگونه بر رفتار سیستمیک ترکیه تاثیر گذارده است؟ فرضیه مقاله مدعای آن است که بر اساس دکترین عمق استراتژیک احمد داوود اوغلو، نظم مطلوب ترکیه در منطقه غرب آسیا برتریجویی و هژمونیگرایی است، اما واقعیتهای ساختار قدرت و منافع قدرتهای خارج از مجموعه امنیتی در منطقه غرب آسیا، ترکیه را مجبور به پیاده سازی راهبرد موازنه در برابر کشورهای این منطقه نموده است. به گونهای که در عمل میتوان چرخهای معیوب از هژمونیگرایی تا موازنهسازی را در سیاست خارجی این کشور پس از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه از سال 2002 تا به امروز مشاهده نمود. روش تحقیق توصیفی- تبیینی بوده و دامنه آن نیز از حیث مکانی غرب آسیا و از نظر زمانی نیز سالهای میان 2002 تا 2018 را در بر میگیرد.
The purpose of this study is to analyze and explain the desirable Regional Security Order of Turkey in West Asia. The main question of the paper is that: what kind of order in West Asian regional security is desirable and provides security and relative benefits of Turkey and how realities of power structure in this Security Complex has influenced on Turkey's systemic behavior? The hypothesis of the paper is that: According to the strategic depth doctrine, Turkey's desirable order in the West Asian region is hegemony, but The realities of the power structure and the interests of trans-regional powers have caused this country adopts a balancing strategy against the countries of this region. So that, we can be seen defective cycle from hegemony to balancing in foreign policy of Turkey after came to power the Justice and Development Party. The research method is descriptive-explanatory and its scope, geographically, includes West Asian and in terms of time, includes 2002-2019.
خلاصه ماشینی:
به عبارت ديگر، ترکيه همواره آرمان برتري جويي و هژمون شدن در خاورميانه را مدنظر داشته است ، ليکن واقعيت هاي ساختار قدرت در منطقه و حضور و نقش آفريني بازيگراني مانند ايران باعث شده است تا اين کشور در عرصه عمل راهبرد موازنه سازي را دنبال کند.
با نگاهي به ايفاي نقش و بازيگري ترکيه در بحران اخير خاورميانه و نيز از سال ٢٠١١ تا کنون ميتوان اين واقعيت را استنباط کرد که ترکيه بيش از ساير کشورهاي منطقه از جمله ايران و عربستان درصدد پياده کردن نظم مطلوب منطقه اي و برهم زننده توازن قوا در منطقه 69 بوده است .
اين موضوع همان گونه که اشاره شد ناشي از غيرارادي بودن نظم موازنه قوا در منطقه غرب آسيا است که عملا اين فرصت را براي ترکيه فرآهم ساخت تا سياست تبديل شدن به يک هژمون و قدرت کانوني را در دستور کار خود قرار دهد.
با نگاهي به ايفاي نقش و بازيگري ترکيه در بحران اخير خاورميانه و نيز از سال ٢٠١١ تا ٢٠١٧ ميتوان اين واقعيت را استنباط کرد که ترکيه بيش از ساير کشور- هاي منطقه از جمله ايران و عربستان درصدد پياده کردن نظم مطلوب منطقه اي و برهم توازن قوا در منطقه بوده است .
اين موضوع همان گونه که اشاره شد ناشي از غير ارادي بودن نظم موازنه قوا در منطقه غرب آسيا است که عملا اين فرصت را براي ترکيه فراهم ساخت تا سياست تبديل شدن به يک هژمون و قدرت کانوني را در دستور کار خود قرار دهد.