چکیده:
تحولات اخیر خاورمیانه و تبدیل این تحولات به بحرانی غیر قابل حل دارای زمینهها و علل مختلفی است یکی از مهمترین علل بروز بحران هویت و بحران در فرایند دولت ملت سازی میباشد. در این چند دهه رابطه میان "هویت" و سیاست مورد بحث نظریه پردازان در رشتههای سیاسی و روابط بین الملل قرار گرفته است. گروههای قومی هویتی به عنوان یکی از بازیگران، اهمیت فزایندهای در سیاستهای داخلی و بین المللی یافتهاند. این گونه گروهها میتوانند مشروعیت دول را زیر سوال ببرند، به کارهایی در فراسوی مرزهای رسمی دست یازند و با برخورداری از حمایتهای بین المللی، توجه نیروهای خارجی را جلب کنند. چنین کارهایی هرچند شاید مایه سرنگونی دولتها نشود، ولی میتوانند دگرگونیهای چشمگیر در سیاستهای داخلی پدید آورد و اسلوب روابط بین المللی را نیز دگرگون کند. در واقع میتوان گفت که تنشهای هویتی- قومی در بیشتر موارد برآیند تعاملهای پیچیده عوامل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است. محدوده این پژوهش از نظر موقعیت مکانی مربوط به تحولات سیاسی و اجتماعی عراق و سوریه و فرایند شکلگیری گروهها و جریانهای افراطی و بنیادگرا میباشد. محدوده زمانی تحقیق مربوط به پس از اشغال عراق توسط ایالات متحده آمریکا در سال 2003 تا به حال و تحولات سیاسی و اجتماعی که در سوریه پس از مرگ حافظ اسد در سال 2000 و روی کار آمدن بشار اسد در نظر گرفته شده است.
The recent development in the Middle East and the transformation of the development into an insolvent crisis with different backgrounds and causes is one of the main causes of the identity crisis and the crisis in the nation-state process. In these decades, the relationship between "identity" and politics has been discussed by the theorists in political and international affairs. Identity ethnic groups, as one of the actors, have become increasingly important in domestic and international policies. Such groups can question the legitimacy of states, work beyond formal boundaries, and attract international attention with international support. Such actions may not be the cause of the overthrow of governments, but they can bring about dramatic changes in domestic policies and change the way international relations are developed. In fact, it can be said that ethnic tensions in most cases result from complex interactions of economic, social and political factors. The scope of this research is from the point of view of the location of the political and social developments in Iraq and Syria and the process of forming groups and extremist and fundamentalist movements. The range of research followed after the occupation of Iraq by the United States in 2003, and the political and social developments that took place in Syria following the death of Hafez Assad in 2000 and the coming of Bashar al-Assad to power.
خلاصه ماشینی:
بررسي ضعف ساختارهاي اجتماعي و سياسي عراق و سوريه در شکل گيري داعش 4 محمدمهدي قاسمي علي آبادي ٢- حسين مسعودنيا٣- سيد جواد امام جمعه زاده تاريخ دريافت :١٣٩٧/٧/٩- تاريخ پذيرش :١٣٩٧/١٢/٢٣ چکيده : تحولات اخير خاورميانه و تبديل اين تحولات به بحراني غير قابل حل داراي زمينه ها و علل مختلفي است يکي از مهمترين علل بروز بحران هويت و بحران در فرايند دولت ملت سازي ميباشد.
اين احساس هويت متمايز کردها از اعراب عراق ، اختلافات و منازعات بسياري را در عراق باعث شده است و دوره پس از صدام نيز تلاش کردها براي خودمختاري بيشتر و تحقق منطقه فدرالي منطبق با مرزهاي قومي و فرهنگي کردستان منعکس کننده تداوم شکاف کردي عربي و هويت هاي متفاوت در اين کشور است .
( -Minority Rig ٢٠١٤ ,hts Group International) جمعيت شبک ها به يک دوم ، ترکمن ها به يک چهارم ، صابئين به يک هفتم و کردهاي فيلي به يک سوم کاهش يافته است (٢٢ :٢٠١٥ ,Cordesman)، در مجموع ، شکاف هاي اجتماعي عراق برآيند ساختار نامتجانس اين کشور است که در سياست - هاي متضاد دولت هاي حاکم ريشه دارد.
(محموديان ، ١٣٩٢) شکاف هاي مذهبي اکثريت جامعه سوريه ، ٧٤ درصد، را اهل سنت تشکيل مي دهند و گروه هاي منتسب به شيعه (علوي ، شيعه و اسماعيليه ) تنها ١٣ درصد جمعيت اين کشور را شامل مي شوند؛ اما از سال ١٣٥٠ رياست جمهوري در سوريه در خانداني علوي مذهب متمرکز شده است .
با به قدرت رسيدن حافظ اسد بحران دولت و ملت سازي استمرار يافت و همچون گذشته ، حيات سياسي اجتماعي و ساختار حکومت از شکاف هاي اغلب مذهبي ميان شيعيان علوي و سني مذهب ها متأثر شد.