چکیده:
باس و خرقه در عرفان اسلامی از مستحسنات شمرده میشود و از سرپوش تا پاپوش به عنوان رمز و نماد سیر و سلوک در معانی مختلف استفاده میشده است و به ادبیات عرفانی در بخش منظوم و منثور جلوههای خاصی داده است. در این مقاله نمونههای لباس عارفان و صوفیان با توجه به نمادهای آنها و انعکاس آن در ادبیات عرفانی بررسی شده است. خرقهپوشی مهمترین بخش از پوشش صوفیان را در بر میگیرد که نشانة ارتباط معنوی با مرشد و پیر معنوی به شمار آمده است و نماد ریاضت و بیتوجهی به دنیا و سیر و سلوک است. لباس هزار بخیه به هزار اسم الهی، «قاسمی» جامه گریبان چاک و نماد دوری از کثرت و شهادت امام حسین(ع) و به همین ترتیب دیگر لباسها نمادهای معنوی هستند. مهمترین ویژگی لباس عارفان «رنگ» و «شکل» آن بوده است که نمادسازی رنگهای سفید، سیاه، ازرق و ملمع بیش از دیگر رنگهاست و شکل ساده و جامة کوتاه و وصلهدار و کهنه نیز رایج بوده است و نماد بی اعتنایی به دنیا شمرده میشود.
Clothes and gourds in Islamic mysticism are considered to be worn and used from cover to cover as a symbol of movement in various meanings and have given special effects to the mystical literature in poetry and prose. This article examines the examples of mystic and Sufi clothing according to their symbols and its reflection in the mystical literature. Graffiti covers the most important part of the Sufis' veil, signifying a spiritual connection with the spiritual master and the elder, symbolizing austerity and disregard for the world and for the journey. Dressing a thousand stitches in a thousand divine names, "Qasemi" dressed as Chuck and a symbol of the plurality and martyrdom of Imam Hussein (AS) and so on are other spiritual symbols. The most important characteristic of the mystic's "color" and "shape" was that the symbols of white, black, sweatshirt were more than other colors, and the simple shape of the short, patchy and old cup was also a common symbol of ignorance.
خلاصه ماشینی:
پوشش و لباس و نمادهای آن در ادبیات عرفانی علی اکبر افراسیاب پور یدالله بهمنی مطلق چکیده لباس و خرقه در عرفان اسلامی از مستحسنات شمرده میشود و از سرپوش تا پاپوش به عنوان رمز و نماد سیر و سلوک در معانی مختلف استفاده میشده است و به ادبیات عرفانی در بخش منظوم و منثور جلوههای خاصی داده است.
در ادب فارسی با گفتههای خواجه عبدالله انصاری و ابوسعید ابوالخیر و در ادب عربی با حسن بصری (متوفی ۱۱۰ ق) که به گفته برخی تصوف با او آغاز میشود (مکی، ۱۴۱۰: 1/305) این هنرمندی در ادبیات فارسی با سنایی و عطار و مولوی به اوج خود میرسد در این گسترة وسیع یکی از مضامین به لباس و پوشش اختصاص دارد که موضوع این پژوهش است.
الا ای صوفی پیروزه خرقه بگردش خوش همی گردی چو حلقه (عطار، 1361: 38) صوفی پیروزهپوش گوهری جوش میزن چون بجوشی خوشدری (همو، 1373: 200) یا رنگ سبز را که نماد رویش و باروری است و در نام خضر دیده میشود و طوطی که در عرفان نماد روح و جان است سبز رنگ می باشد، از قول طوطی گفته میشود: خضر مرغانم از آنم سبز پوش تا توانم کرد آب خضر نوش (همو: 1374: 82) صدهزاران سبزپوش از غم بسوخت تا که آدم را چراغی برفروخت (همان: 239) در آن شب تیغ او را دید در خواب که پیش شیخ آمد دیده پر آب زمرد رنگ تاجی سبز بر سر لباسی سبزتر از سبزه در بر (همو، 1361: 26) خرقه پوشی در ادبیات عرفانی «خرقه» از ریشة «خَرق» به معنای پاره کردن است، اما در لغت تکهای را از لباس که پاره شده باشد گویند.