چکیده:
مواجهه فعلی جهان اسلام با غرب، منجر به تولید نظریات مختلفی درباره نوع مواجهه و چارهجویی در جهت خروج از انحطاط شده است. علی حرب، از زمره اندیشمندان متاخر قلمرو عربی است که میکوشد با بهرهگیری از برخی دستاوردهای اندیشه غربی به بازخوانی سنت بومی پرداخته و برای خروج از انحطاط چارهاندیشی کند. در این مقاله، به روششناسی بنیادین رویکرد ساختشکنی او با تمرکز بر نظریه جامعه گردشی وی پرداخته شده است. ازاینرو، با روشی تحلیلی اسنادی ابتدا زمینههای اجتماعی شکلگیری نگاه وی و تاثیرگذاران بر او مورد بررسی قرار گرفته است. خوانشهای وی از ساختشکنی دریدایی و تصوف اسلامی بیان شده و سپس مبانی فکری وی استخراج شده است. در ادامه، ارکان مهم نظریه اجتماعی او بیان شده و سپس ابعاد و آفاق نظریه جامعه گردشی آمده است. در پایان هم به ساختشکنی نظریهجامعه گردشی و مبانی آن اقدام شده است.
خلاصه ماشینی:
حرب، خود در بیان این تفاوت فزاینده، بیمرکزی و سیالیت اوضاع لبنان اشاره میکند که لبنان گویی معنایی است که تفاوت آن را تولید نموده و حقیقتی است که مغایرت آن را ساخته و فرهنگی است که بر انفتاح و گشودگی بنیان نهاده شده است.
نمیتوان کتمان کرد که این تعدد و تکثر و گشودگی هم انسان را خشنود میکند و در همان حال نگران؛ نگران از اینکه آیا اصلاً لبنان، یک کشور محسوب میشود یا نه؟ آیا یک هویت مشترک در ورای ساکنان آن وجود دارد یا یک هویت کاذب و ساختی است؟ (حرب، 2008، ص 36-43).
حال این خوانش، یا براساس منطق ماهوی و مطابقت کلاسیک محقق میشود، یا به صورتی است که بر متن خروج کرده و به وسیلۀ اختلاف و متفاوت شدن با آن، تحویل برده میشوند.
درحالیکه حرب درپی یافتن بُعد ایجابی برای ساختشکنی است و این بُعد ایجابی با طرح منطق تحویلی محقق میشود.
از نگاه حرب، فلسفه چیزی نیست که همانند علم و منطق تأسیس شود و به صورت نظامهایی برای تصمیم و تقلید در آید، بلکه فعالیتی است که ابتکار میکند و تجربهای است که تکرار نمیشود.
فکر ترکیبی و عقل گردشی، سوژه ارتباطی، انسان عادی و هویت پیوندی، بهمثابۀ ارکان نگاه اجتماعی حرب عمل میکنند که همگی نشان از نفی دوگانهها و سلسلهمراتب رایج میان آنها دارند.
با این حال، در مقام ساختشکنی، جامعه گردشی حرب و ارکان آن به یک روشنگری ساختشکنانه اقدام میشود و این خاصیت روشنگرانه همان چیزی است که خود ساختشکنی هم درپی آن است.