چکیده:
مفهوم وصف یکی از اقسام مفهوم مخالف و به معنای انتفاء حکم موصوف، هنگام انتفاء وصف آن و عدم بقاء حکم موصوف با جایگزین شدن وصف دیگر است. این مفهوم در استنباط احکام شرعی و فروعات فقهی جایگاه مهمی دارد که در این تحقیق، به مواردی از کاربرد آن در فقه پرداخته میشود. وصف در این پژوهش اختصاص به وصف معتمد به موصوف نداشته و وصفی را هم که معتمد به موصوف نیست، در برمیگیرد. در علم اصول فقه برای این وصف اقسامی ذکر شده است، ازجمله: ظرف زمان و مکان، حال، جار و مجرور، اضافه و ... صورتهای سهگانه دلالت جمله وصفیه بر مفهوم چنین است: صورت اول: در جایی که در کلام قرینه بر مفهوم وجود داشته باشد. صورت دوم: درجایی که در کلام قرینه بر عدم مفهوم وجود داشته باشد و صورت سوم: درجایی که در کلام هیچ قرینهای وجود نداشته باشد. از این سه صورت، دو صورت اول از محل نزاع خارج بوده و در آن دو اختلافی میان اصولیون وجود ندارد، اما صورت سوم محل بحث و اختلافنظر است. ضابطه کلی در تحقق مفهوم این است که در منطوق ربط خاصی میان حکم و قید وجود داشته باشد؛ یعنی وصف، قید حکم بوده و مقوم آن هم باشد، به این معنا که هر جا ثابت شود که قید علت تامه انحصاری برای حکم باشد و نیز حکمی که طرف ربط است، سنخ حکم باشد، نه شخص حکم، وصف مفهوم خواهد داشت. همچنین درجایی که قرینهای بر مفهوم وجود داشته باشد، مانند اینکه وصف در مقام تحدید و یا انحصار حکم باشد، بیشک مفهوم فیالجملهای خواهد داشت و در این اختلافی میان اصولیون نیست. بحث و اختلاف درجایی است که در کلام قرینهای بر مفهوم داشتن وصف نباشد و یا وصف قید موضوع باشد. مفهوم وصف در استنباط احکام فقهی و فتاوای فقها کاربرد داشته، ازجمله میتوان به کاربرد آن در حکم پوشش زن در مقابل طفل ممیز، عزل، ظهار و... اشاره نمود
خلاصه ماشینی:
3 ـ وصف باید نسبت به موصوف خود، اخص مطلق، یا اخص من وجه باشد؛ زیرا در غیر این صورت با انتفای وصف، موصوف نیز منتفی میشود و زمینهای برای انعقاد مفهوم باقی نمیماند، مانند: «انسان عادل»، یا «گوسفندی کـه در صحرا میچرد» که در مثال اول، عادل نسبت به انسان، اخص مطلق و در مثال دوم، صفت «بیابانچر» نسبت به گوسفند، اخص من وجه است؛ بنابراین صفتی کـه با موصوف خود رابطه تساوی دارد، مانند: «انسان متعجب»، یا اعم مطلق از موصوف است، مانند: «انسان ماشی»، از بحث مفهوم خارج است (لنکرانی، سیری کامل در اصول فقه، 1384 ش، ج 7، ص 548 ـ مکارم شیرازی، انوار الاصول، 1428 ق، ج 2، ص 47) 4 ـ دلالت جمله وصفیه بر مفهوم به سه صورت میتواند باشد: 4 ـ 1 ـ مواردی که قرینه بر مفهوم وجود دارد: در برخی جملات وصفیه، قرینه بر مفهوم وجود دارد.
از نظر دلالت هم برخی از بزرگان همچون صاحب وسائل (ج 20، ص 140)، آیتالله خوانساری (جامع المدارک، 1405 ق، ج 4، ص 150)، شیخ یوسف بحرانی (همان، ج 23، ص 90)، مرحوم نراقی (همان، ج 16، ص 80)، محقق سبزواری (کفایه الاحکام، ج 2، ص 89) و آیتالله سیستانی (منهاج الصالحین، 1417 ق، ج 3، ص 10) قائلاند که این روایت مخصوص زن جوان است، دلیل این مسئله را هم آن اینگونه بیان داشتهاند که در این روایت، سؤال از زن جوان؛ یعنی «المرأة الشابة» شده است و «الشابة» وصف برای «المرأة» بوده و بر حصر و اختصاص این حکم به زنان جوان دلالت دارد و مفهوم مخالف آن این است که ترک نزدیکی با همسر غیر جوان اشکال ندارد.