چکیده:
اين مقاله درصدد ارائة مدلي متفاوت براي طراحي و نگارش نظاممند شاخصها در رويكرد و كاركرد است. ازآنجاكه مدلها و شاخصهاي موجود، بهويژه در بخشهاي فرهنگي، سنخيت كمتری با ارزشهاي ديني دارد؛ بنابراین، خلأ وجود مدلي براي اشراب مبنا در مبنا و مفاهيم پاية ارزشي در مفاهيم سازة فرهنگي كاملاً احساس ميشود.
اين نوشتار در ابتدا به «ضروت» پرداختن به موضوع و جايگاه آن در «الگوي پيشرفت و عدالت» در 5 قطعة مرتبط با هم و با نگاه ماهوارهاي از بالا به پايين اشاره میکند تا زمينة لازم براي مقايسة دو وضعيت خلأ و ملا وجودي اين مدل در الگوي پيشرفت و نقش آن در جريانسازي عدالت ديني در فرايند پيچيدة تعالی جامعه فراهم شود.
در ابتدا با بيان «چيستي» و ابعاد مدل، به تعاريف زمينهاي آن اشاره میکند و سپس با ورود در قطعات اصلي موضوع، گسترة نظام فرهنگي و نقش شاخص و شاخصگذاري را در آن و نیز «طبقات» و «كاركردهاي» سهگانة شاخص و در پايان اين بخش، رويكرد حاكم بر مدل شاخصگذاري و روششناسي آن را (البته متناسب با فضاي يك مقاله)، در معرض داوري خواننده قرار ميدهد. در همین بخش ارتباط ارزشـشاخص بهعنوان یکی از مباحث کلیدی، اما بهقدر ضرورت، تصویر شده است.
در پایان، با بيان «چگونگي» دستيابي به اين مدل، به بخش مهمتر آن، كه جداول ماتريسي وصفي و موضوعي است، وارد ميشود. البته چون موضوع مقاله، «مدل شاخصگذاري» است، طبعاً ورود در نگارش شاخصها و شيوة بهكارگيري آنها در مقام ارزشيابي فرهنگي، لازم نیست. اما چون بيان قطعات و بخشهاي اصلي مدل، بدون ارائة نمونههايي روشن از محتواي نظام شاخصها وغیره، دشوار و ابهامزا مينمود، لاجرم در مباحث پاياني، به مصاديقی از طبقات سهگانة شاخصها و نيز شيوة ارزشيابي و مراحل آن ورود پيدا كرده است.
نكتة مهم اين است كه نگارنده در اين مقاله، تنها بهدنبال هشدار به جامعة نخبگان ـ بهويژه در حوزة خطير فرهنگ ـ بوده است که هم بايد در هر منزلت اجتماعی، فرهنگي انديشيد و هم نميتوان براي فرهنگ جامعه، نسخههاي غيرديني و حداقل غيربومي ارائه داد. اگر امروزه طراحي الگوي پيشرفت و عدالت مطرح است، راه موفقيت آن تنها با تعبية جوهرة نظام ارزشي در قالب و محتواي این نقشه امكان پذير است كه بخش اصلي اين مهم نيز همانا فرهنگيسازي فضاي تخصصي و عمومي جامعه (بهويژه با تعبية عنصر عدالتگرايي) و تغيير نگاه در جايگاه و كاركرد شاخصهاي ديني در نظام فرهنگي حال و آينده است.