چکیده:
از دیرباز نام برزویه ی طبیب و بزرگمهر حکیم» در بسیاری از روایات در کنار هم و یا در جای هم
نشسته استء اما در باب جایگاه تاریخی این دوء به سبب از بین رفتن تعداد زیادی از متون پهلوی» تغییر
خطء انتقال شفاهی تاریخ با خاستگاه های چندگانه و در نتیجه آمیختگی روایات» شواهد روشنی ارائه نشده
است. به همین سبب اطلاعات مورخان قرون اولیه ی اسلامی در بسیاری از موارد» جسته و گریخته و گاه
متناقض و یا آمیخته به افسانه و اسطوره است. در نتیجه در ذکر شرح حال افراد» وزرا و حتی پادشاهان
اختلاف اقوال بسیار است.
این بحث از جمله مباحثی است که مستشرقینی نظیر نولدکه و کریستنسن نیز بدان پرداختهاند. بحث
در باب موجودیت بزرگمهر حکیم» او که از یک سو نامش در باب تمهید بزرجمهر بختگان با کلیله و دمنه
پیوند خورده و از سوی دیگر حکیم» وزیری است که سخنان حکیمانه اش چون مهری رخشان در جای
جای آدب پارسی می درخشد.
نولدکه بزرگمهر را شخصیتی موهوم و افسانه ای خوانده و به دنبال او کریستنسن در«داستان بزرجمهر
حکیم» به دلایل چهارگانه اش بدین نکته میرسد که «گمان میکنم که بزرگمهر حکیم مرموز» همان
برزویه است» و نه بیشتر! برزومهر یا برزویهای تاریخی که عاری از وزارت» سیاست و سخنان حکیمانه
است و تنها رهآوردش» کلیله و دمنه است.
در این مقال نگارنده با اتکا به شواهد تاریخی و ادبی ضمن اثبات یکی بودن بزرگمهر و برزویه, تلویحا
به رد دلایل کریستنسن در باب تاریخی نبودن شخصیت بزرگمهر (< برزویه) پرداخته است. نگارنده به
برزویه ای (< بزرگمهر) میپردازد که حکیم است و وزیر و آورنده کلیله و دمنه و شطرنج به ایران.
خلاصه ماشینی:
چهره ي بزرگمهر (برزويه ) از وراي تاريخ v دکتر زهرا دري ١ u چکيده از ديرباز نام برزويه ي طبيب و بزرگمهر حکيم ، در بسياري از روايات در کنار هم و يا در جاي هم نشسته است ، اما در باب جايگاه تاريخي اين دو، به سبب از بين رفتن تعداد زيادي از متون پهلوي ، تغيير خط ، انتقال شفاهي تاريخ با خاستگاه هاي چندگانه و در نتيجه آميختگي روايات ، شواهد روشني ارائه نشده است .
يعقوبي علي رغم آن که در بخش تاريخ هندوان به کليله و دمنه و ابواب آن و ترجمه ي ابن مقفع اشاره مي کند و از آورده شدن آن کتاب به ايران سخن نمي گويد و از برزمهر يا برزويه نامي نمي برد و مسکويه در تجارب الامم به همين ترتيب .
در تاريخ ابن اثير آمده است که «سوخرا از رجال فارس بود» مسکويه رازي بعد از ذکر شکست پيروز از هپتاليان در ذکر اعمال سوخرا که دايي قباد نيز بوده است و شرح دلاوري هاي وي و اين که اين کار سوخرا در پارسيان و دو پسر پيروز قباد و بلاش اثري نيکو کرد به چگونگي بلند پايه شدن سوخرا در نظر خلق و پادشاه اشاره کرده است (٢٧) که سر انجام اين قدرت مايه ي بدگماني و حسادت قباد را فراهم مي آورد و فرمان به قتل سوخرا مي دهد که بسياري از آثار از جمله شاهنامه ي فردوسي ، شاهنامه ي ثعالبي و اخبار الطوال ، تجارب الامم بدين نکته اشاره دارند.