چکیده:
امروزه داستان و داستان نویسی از مهمترین ارکان ادبیات به شمار میرود و شناخت عناصر
داستان به درک بهتری از آن منجر میشود. برای شناخت عناصر داستانهای ایندو نویسنده به
درونمایه» راوی» توصیف صحنه و موضوع پرداخته شده است. غالب» درونمایهی داستانهای این دو
نویسنده را جامعه و افراد آن تشکیل میدهد که با واقع گرایی به تصویر کشیده شده است. از لحاظ
زاویهی دید یا راوی داستان, منفلوطی بیشتر از اول شخص که عموماء قهرمان داستان نیز میباشد
بهره برده است؛ اما در مقابل آلاحمد به دلیل ناآشنایی با اقتضائات زوایای دید در داستانء روایتی از
هم گسیخته را در داستانهایش ارائه کرده است. در توصیفها منفلوطی, از فکر و دید خلاقش جهت
بارورکردن داستان سود برده» بدون اینکه به افراط روی آورد؛ اما آلاحمد در این زمینه» در توصیف
محیطهای خانوادگی و بویژه زنانه افراط کرده است. البته هر دو داستانپرداز در تصویرگری و صحنه
پردازی توانایی ویژهای دارند. در زمینهی موضوع, منفلوطی تنها به بیان مشکلات اجتماعی پرداخته
است؛ ولی آلاحمد. علاوه بر بیان مشکلات, علتهای اجتماعی آن را نیز مورد توجه قرار داده است
تا بدین وسیله آثرش را آموزنده و هدفمند سازد.
خلاصه ماشینی:
از لحاظ زاويه ي ديد يا راوي داستان، منفلوطي بيشتر از اول شخص که عموما، قهرمان داستان نيز ميباشد بهره برده است ؛ اما در مقابل آلاحمد به دليل ناآشنايي با اقتضائات زواياي ديد در داستان، روايتي از هم گسيخته را در داستانهايش ارائه کرده است .
کليد واژه : مصطفي لطفي منفلوطي، جلال آلاحمد، داستاننويسي، عناصر داستان ١ - دانشيار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه اراک 194 مقدمه دو زبان فارسي و عربي از ديرباز اشتراکات فراواني را در زمينه هاي ادبي داشته اند که از دلايل آن ميتوان به همجواري ايران که سرچشــمه زبان و ادب فارســي است با کشــورهاي عرب زبان و نيز ريشــه هاي فرهنگي و ديني که ميان مردم اين سرزمين ها وجود دارد اشــاره داشت .
اين مقاله در پي آن است تا با بررسي تطبيقي برخي از عناصر داستان در داستانهاي کوتاه منفلوطي و آلاحمد، نشان دهد آلاحمد با سالها فاصله از منفلوطي، انديشه هايي را بيــان کرده و آثاري را از خود بر جاي نهاده که تا حدود زيادي به انديشــه ها وآثار منفلوطي همانند اســت ؛ گويي آلاحمد سير انديشه هاي منفلوطي را در بيشتر زمينه ها پيميگيــرد؛ هر چند آلاحمد در طي تحصيلات خــود به آموختن زبان و ادب عربي نيز روي آورده؛ اما هيچ يک از پژوهش هاي انجام شده به اين نکته که جلال آلاحمد در نويســندگي خود ازمنفلوطي و سبک و محتواي آثار او تأثير پذيرفته باشد اشارهاي نکرده اســت .