چکیده:
مطرح شدن مسالهی نسبیت و عدم قطعیت از سوی اندیشمندانی چون نیچه و پیشگامان فیزیک مدرن
از جمله آینشتاین انقلابی در تاریخ تفکر بشر به وجود آورده است. نیچه معتقد است که حقیقت پایدار
نیست و آنچه حقیقت میپنداریم» توهمی بیش نیست چون واقعیت امروز با واقعیت فردا تفاوت دارد.
براساس نظریهی نسبیت آینشتاین نیز موقعیت شخص مشاهدهگر در ارزیابی یک پدیده از اهمیت بسزایی
برخوردار است چون هر فرد واقعیت را بر مبنای موقعیت خود میبیند. بنابراین برداشت افراد از پدیدهها
یکسان نیست. با در نظر گرفتن این دو نظر در تحلیل نمایش نامهی شش شخصیت در جستجوی نویسنده
اثر لوئیجی پیراندللی میبینیم که نویسنده با ارائهی آرای اشخاص مختلف نشان میدهد که تا چه اندازه
موقعیت ایشان در ادراک واقعیت تاثیر دارد و در نتیجه امکان و مجال قطعیت برای حقیقت باقی نمیگذارد.
او همچنین با معطوف کردن نظر ما به درهم آمیختگی تخیل و واقعیت» تزلزل مرز میان این دو را به تصویر
میکشد. نسبیت» عدم قطعیت و چند صدایی که در سرتاسر این نمایش نامه به چشم می خورد. مانع از آن
میشود که خوانندگان و تماشاگران به معنا یا حقیقتی واحد از متن دست یابند.
خلاصه ماشینی:
کليد واژه : نسبيت ، عدم قطعيت ، واقعيت ، حقيقت ، موقعيت مشاهده گر ١ - استاديار دانشگاه آزاد اسلامي واحد کرج ٢ - دانش آموخته ي کارشناسي ارشد ادبيات انگليسي از دانشگاه آزاد اسلامي واحد کرج 286 مقدمه در نمايش نامه ي شــش شخصيت در جستجوي نويسنده ١ (١٩٢١)، شاخص ترين اثر نمايشي لوئيجي پيراندللو، مرز ميان تخيل و واقعيت مخدوش شده، حقايق مختلف و متضاد به تماشاگر عرضه ميشود چون هر کس با توجه به جايگاه خود برداشت اش را از واقعيــت ارائه ميدهد.
اين عقايد به خوبي در نمايش نامه ي شــش شــخصيت در جســتجوي نويسنده به تصوير کشيده شده است چون در آن مرز بين واقعيت ٢ و توهم ٣ از ميان برداشته شده، 1Ċ-ĊSubjectiveĊTruth 2Ċ-ĊReality 3Ċ-ĊIllusion 290 «شــخصيت »ها هويتي ناپايدار دارنــد و در برخي موارد گفته هاي خود را نقض ميکنند و افــراد مختلف ديدگاههاي متفاوت از رويدادها ارائه ميدهند.
در طول نمايش نامه گفتگوها و تنش هايي بين «شخصيت »ها و بازيگران روي صحنه رخ ميدهد که موجب روشنگري در مورد شخصيت آنها ميشود و مفهوم نسبي بودن حقيقت را نيز بر جسته ميکند.
پدر معتقد است که «شخصيت »ها تجســم عينيت خود هســتند، در حالي که بازيگران نميتوانند حقيقت درون آنها را با بازيهاي تئاتري مجســم کنند، در نتيجه آنچه ايشــان اجرا ميکنند، جز تخيلي صرف نيست : بازيگر مرد اصلي:...
صحنه ي پاياني نمايش نامه تاکيدي بر کنايه ي ذاتي وجود «شخصيت »ها و نشان دهندهي آن است که تمام تلاش آنها براي تغيير سرنوشت شان چيزي جز سراب 298 نبوده اســت چون دقيقا همان اتفاقي که در متن اصلي افتاده، روي صحنه رخ ميدهد: دختر بچه غرق ميشود و پسر بچه به علت ناتواني در حفظ جان خواهرش خودکشي ميکند.