چکیده:
ایرانیان در روزگاران کهن همانند دیگر ملل با تامل به خورشید و اختران مینگریستند.آشنایی ادیبان فارسی سبب شد تا واژگان کیهانی و باورها و عقاید وابسته به آن به شعر و نثر فارسی راه یابد و زیباترین مضامین نو خلق گردد.این مقاله سعی دارد جنبه هایی از باورهای نجومی موجود در دیوان خواجوی کرمانی را به شیوه ی کتابخانه ای مورد بررسی قرارداده و به روش تحلیلی-توصیفی به نگارش درآورد.
خلاصه ماشینی:
(بيروني ، ١٣٦٢: ٣٤١) حکيم نظامي در اين باره مي گويد: فشــاند از ديـــده بـــاران ســـحابي کــه طالــع شــد قمــر در بــرج آبــي (نظامي ، ١٣٧٨: ٨٢) 31 خواجو نيز با الهام از اين باورداشت شدت گريه ي خود را بازگو مي کند: تاتو در چشمي مرا ازگريه خالي نيست چشم ماه چون در برج آبي شد ز باران چاره نيست (خواجو، ١٣٧٤: ٢١٧) ٤-منازل قمر ماه مدار خود را در مدتي کمتر از بيست و هشت روز طي مي کند.
(همان : ١٤٦) خواجو درباره ي درخشــش ستاره ي عين الثور در دل شب و به خاموشي گراييدن آن در اثر طلوع خورشيد مي گويد: چشم شير به عين الثور روشن بود ليک تيره شدچون پيل آتش فام خود بگشــودفام (خواجو، ١٣٧٤: ٧٨) ٤-٢- جبهه جبهه منزل دهم از منازل قمر اســت و آن چهار ستاره است که بر پيشاني و گردن و تن صورت فلکي اسد واقع است : گــويند قـــمر جـــبهه بـود مـنزل او ايــن طرفــه که جبهــه ي تو عين قمرســت (همان : ٥٢٣) کوهه ي پيل افق تختي بر او از زر نقوش جبهه ي شــير فلک لوحــي براوازخون رقم (همان : ٧٨) ماننــد مــهي که جبهــه ي او بـدرست در بلــده نديــدم قمــري بــا اکليــل (همان : ٥٤٢) ٤-٣- سماک رامح و سماک اعزل سماک رامح کوکبي است سرخ رنگ در صورت فلکي عوا که اعراب دو ستاره کم فروغ تري را که به ران راست و ساق پاي چپ است به شکل نيزه اي تصور مي کرده اند.