چکیده:
هنجارگریزی یکی از ویژگیهای سبکی مولانا جلالالدین محمد بلخی است. گاهی این هنجارگریزیها جنبهای بسیار هنرمندانه به سخن وی میدهد. در این زمینه پژوهش پیش رو تلاش داشته است تا به بررسی ترکیبهای وصفی و اضافی در مثنوی مولانا بپردازد؛ ترکیبهایی که به صورت دلخواه مولانا، دچار تغییر در سطح ساخت و معنا شده است. البته این تغییرات در جهت هنری زبان صورت گرفته و آن را از زبان هنجار جدا ساخته است. تعبیری که برای اینگونه ترکیبات میتوان آورد «باهمآیی» است که تفاوت آن با ترکیب دستوری، هنجارگریزی در معناست.در این مقاله نتایجی جالب توجه حاصل شده که از جملة آن میتوان به«باهمآیی»های انتزاعی اشاره کرد. این ترکیبها که نتیجة ذهن خلاق و قاعدهناپذیر مولاناست، هم در شعر شاعران پیشین بیسابقه است و هم برانگیزانندة ذهن مخاطب به سوی جست و جو در پیوند دادن اجزای یک ترکیب و یافتن رابطة معنایی در آنهاست
Deviation from the linguistics norms is a characteristic of Rumi’s style. Sometimes his deviations give a very artistic aspect to his verse. The present research is to investigate adjectival and adjunctive compounds in Rumi’s Masnavi; the ones which he decided to change their structure and meaning. These changes, no doubt, have been done in an attempt to give an artistic aspect to the language, separating it from the standard language. His coinages could be labeled as collocations, but their significance is that rather than being just grammatical compounds, they bear new meanings which are deviated from the common sense. Among the findings of this study one interesting is the abstract collocations Rumi has used. These compounds, which are the outcome of a creative and liberated mind like Rumi’s, are unprecedented and cannot be found in previous poets’ verse; moreover, they are encouraging for readers to relate the words of a compound and find how they make sense
خلاصه ماشینی:
در اين زمينه پژوهش پيش رو تلاش داشــته اســت تا به بررســي ترکيب هاي وصفي و اضافي در مثنوي مولانا بپردازد؛ ترکيب هايي که به صورت دل خواه مولانا، دچار تغيير در ســطح ســاخت و معنا شده است .
در بحث «باهم آيي »، مقوله يترکيب هاي وصفي و اضافي در ادبيات قديم پارســي رواجي بسيار دارد و در شعر شاعراني چون خاقاني و نظامي به حد اعلا مي رســد، ليکن مولانا در مواردي چون تغييرات معنايي ، هنجارگريزي دســتوري ، اســتفاده از گروه اسمي اضافي در ســاخت استعاره ، عينيت بخشــيدن به مفاهيم انتزاعي به وســيله ي اضافه ي تشبيهي و غيره ، مهارت زباني خاص خود را نشــان مي دهد.
همان گونه که پيش تر اشاره شد، هدف از اين پژوهش جداسازي نوع «باهم آيي »ها بر اساس معمول نبوده اســت ، بلکه اين تحقيق قصد دارد روند ابداعي مولانا در شيوه يترکيب ســازي و هنجارگريزي هاي وي در استفاده از واژگان ، تغيير در معنا و پيوند ميان اجزاي ترکيب را بررســي کند.
بنابراين زمينه ي پژوهش بر اساس يافته ها در خلال بررسي متن است و مفاهيمي که در بخش مبحث ترکيب هاي وصفي و اضافي آورده شده ، تنها به عنوان پس زمينه اي براي يادآوري هنجارهاي دســتوري اين نوع ترکيب ها بيان شــده اســت ، زيرا آگاهي از سنت دستوري اين مبحث است که مي توان در آن ها به سنت شکني ها و نوآوري هاي مولانا به شيوه يترکيب سازي وي پي برد.