چکیده:
یکی از زمینههایی که در آثار ادبی به ویژه شعر از ارزش پایگاهی شایسته برخوردار است و آفرینشهای ادبی بر پایهی آن پدید می آیند حس آمیزی و تخیل با رنگ در تصاویر شعری است «رنگ»، به عنوان برجستهترین عنصر در حوزه محسوسات، از دیرباز تا کنون مورد توجَه انسان بوده و همواره روح و روان آدمی را مسحور قدرت خود کرده است. و یکی از عناصری است که کارکرد بسیار برجسته و در همه زمانها و نزد همهی ملتها جایگاهی درخور و شایسته دارد، در هر فرهنگی برخی از رنگها گویای نگرشها و بازگوکننده احساسها و عواطف و آرزوهای درونی مردمان است، نمود این مسأله را در رنگ پرچم ها و نشانههای ملی هر کشور میتوان یافت و امروزه رنگ مهمترین عنصر در بروز خلاقیتهای هنری و بهرهوری محسوب می شود. رنگ مایهی آرامش و هستهی آرایش جهان است. شاعران نیز در سرودههای خویش، عاطفه و احساس خود را با رنگ به تصویر میکشند و برجستهترین جنبهی تصویر در شعر عنصر رنگ است پیوندی که شاعر در میان اشیاء و پدیدههای پیرامون پدید میآورد یا به کشف آنها دست میزند گاه بر پایهی رنگ است.
In literature and in poetry in specific, synaesthesia and colors imagery are of significant value and help the creation of literary works. Since time immemorial, color, as the most pictorial sense, has been of interest for human beings, who have been impressed and infatuated with its power and magic. Moreover, color is an element with undeniably fancy function for everyone everywhere forever. In every culture, some colors represent the manners, the wishes and the innermost feelings of the people, and the colors in the flag of every country represent them to some extent. Today, colors are considered to be the most constituent element in artistic creation; they bring tranquility and they make the world decorated. The poets also rely on colors to express their sensibility and feelings, and use them as vital in their imagery, so that the kind of relation they discover between the occasions and the things around themselves is sometimes through colors.
خلاصه ماشینی:
نماد رنگ و حس آميزي آن در تصويرسازي هاي اخوان ثالث نسرين بيرانوند١، حسين آريان ٢، ناصر کاظم خانلو٣ تاريخ دريافت : ٩٥/٠٣/١٢ تاريخ پذيرش : ٩٥/٠٤/٠٢ چکيده يکي از زمينه هايي که در آثار ادبي به ويژه شــعر از ارزش پايگاهي شايســته برخوردار اســت و آفرينش هاي ادبي بر پايه ي آن پديد مي آيند حس آميزي و تخيل با رنگ در تصاوير شــعري اســت «رنگ »، به عنوان برجســته ترين عنصر در حوزه محسوســات ، از ديرباز تا کنون مورد توجه انســان بوده و همواره روح و روان آدمي را مســحور قدرت خود کرده اســت .
مثلا رنگ سرخ و قهوه اي احساس گرما و شور و حرکت و تندي به ما مي بخشد، زرد و سبز احساسي شادمانه و رنگ آبي ، همراه با سردي است : در شب قطبي ، اين سحر گم کرده بي کوکب قطبي در شب جاويد، زي شبستان غريب من نقيبي از زندان به کشتنگاه برگ زردي هم نيارد باد ولگردي ، از خزان جاودان بيشه ي خورشيد (آخر شاهنامه ، ص ١٢٤) در اين شــعر اخوان بي آنکه از رنگ ســياه ياد کند، دو رنگ زرد و سياه را در کنار هم نشــانده و تضاد آنها را که يکي اميد اســت (زرد) و يکي نشــانه ي فضاي حاکم با ذهنيت شــاعر از زندگي (سياه ) نشان داده است ؛ اما او برگ زرد را که استعاره از پرتو خورشــيد است نشــانه اي از کمترين بهره از روشنايي و اميد دانسته است ولي باز هم ذهنيت او به اين رنگ تا اندازه اي منفي است چون خورشيد در چشم او بيشه اي است که جاودانه ،خزاني و پائيزي اســت ؛ بنابراين ، رنگ ، ذهنيت ، آرزمندي ها و خواسته هاي شاعر را آشکار مي کند و نشانه اي بسيار گويا براي پي بردن به خواست شاعر است .