چکیده:
انشعاب خوارج از سپاه امام (ع) در جنگ صفین پس از جریان تحکیم یک حرکت کاملاً سیاسی بود و این جریان یک توطئه حساب شده بر ضد آن حضرت بود. بنابراین، خوارج در ابتدای امر عقاید خاصی در مسائل اعتقادی و کلامی نداشتند، اما سختگیریها و لجاجتها و نادانیهای خوارج آنها را از جامعه مسلمین جدا کرد و این جدایی اولیه در طول سالیان متمادی انگیزه انشعابهای متعدد درون گروهی در میان خوارج گردید و باعث شد که آنها علاوه بر جنگ با امت اسلامی، با درگیریهای خونین در میان خودشان خون یکدیگر را بریزند و به گروهها و فرقههای متعدد تقسیم شوند و همدیگر را تکفیر میکردند و خون یکدیگر را مباح میدانستند. در این پژوهش تلاش نگارنده بر آن است تا با استفاده از منابع دست اول و مکتوب به تشریح عقاید اولیه که به صورت عمومی در بین خوارج رواج داشت بپردازد
خلاصه ماشینی:
خوارج در ابتدا عقايد خاصي در مسائل اعتقادي و کلامي نداشتند، بلکه تنها با اعتراض به مسأله حکميت و اينکه در دين خدا نميتوان اشخاص را حکم و داور قرار داد، از اميرالمؤمنين (ع ) جدا شدند و کل آراء و انديشه هاي آنها در شعار (لاحکم الالله )خلاصه ميشد و در واقع تنها يک انشعاب سياسي بودند، اما به تدريج به افکار خود نظم و انسجام دادند و عقايد خاصي پيدا کردند.
خوارج در نخستين لحظات پيدايش خود که در جنگ صفين اتفاق افتاد امامت را به کلي نفي ميکردند و حاکميت هيچ کس را جز خدا قبول نداشتند و شعار معروف آنها «لاحکم الالله » حاکي از آن بود که آنها معتقدند حکومت از آن خداست و جامعه اسلامي نيازي به ولي و امام و حاکم و فرمانده ندارد.
(طبري، ج ٤، ص ٥٥) آيا به راستي خوارج امامت را نفي ميکردند و آن را براي امت اسلامي لازم نميدانستند، يا با شرايط خاصي ضرورت وجود امام را ميپذيرفتند؟ خوارج به لزوم امام به عنوان حاکم مسلمين و کسي که بر مردم ولايت داشته باشد عقيده نداشتند و حتي آن را نفي ميکردند؛ منتها در مواقع ضرورت ، مانند جنگ و بروز فتنه و پيشامدها، به ناچار کسي را به امارت برميگزيدند تا رهبري و فرماندهي جنگ را در دست گيرد و اين امارت و رهبري جنبه موقت داشت که اگر ضرورت رفع ميشد ديگر نيازي به امير نبود.