چکیده:
گسترش سرمایهداری (صنعتی وتجاری) اروپا به عنوان یک پدیدۀ اقتصادی واجتماعی پیامدهای فراوان و گوناگونی در اروپا و جهان به دنبال داشت. دگرگونیهای بزرگی در صنعت، کشاورزی، تولید، حمل و نقل، و.... ایجاد نمود. به مناسبات فئودالی پایان داد و در نهایت شکل تازهای از استعمار را رقم زد. استعمار به معنای عمران و آبادانی است و استعمارگران مدعیاند که درکشورهای «عقب افتاده» عمران و آبادانی و برای مردم این کشورها رفاه به ارمغان آوردهاند! این ادعا به تعبیری قابل تامل است، اما یقینا نیت و هدف اصلی آنها بر سازندگی مستعمرات نبوده است! توضیح اینکه: پس از انقلاب صنعتی، تولید به شکل بیسابقهای افزایش مییابد بنابراین1-آنها برای فروش تولیدات خود نیامند بازار میشوند2- منابع و معادن اروپا جوابگوی نیازکارخانههای صنعتی نیستند، پس صاحبان این صنایع بیش از پیش رو به مشرق زمین میآورند. اما دستیابی به این کار چندان ساده نبود. ابتدا باید مشرق زمین را از تولید کالا بازدارند، سپس برای فروش کالاهای خود در این کشورها (هند و ایران و...) امکاناتی را فراهم آورند، آنها در این راه هرکاری را جایز میدانستند. حاکمان و درباریان نالایق، بیتدبیر، عشرتطلب و بیسواد این کشورها برای نفع شخصی خود، ننگینترین قراردادها که کشور را به نابودی میکشاند با اروپائیان منعقد میکردند. اروپائیان برای اجرای این قراردادها، پیش از هر چیز نیاز داشتند تا این جوامع غیرمصرفی را به یک جامعهی مصرفی تبدیل کنند. بنابراین تسلط همه جانبه اروپاییان در مشرق زمین از اصلیترین پیامدهای استعمار بود! اما چگونه این واقعه رخ داد؟ پیامدهای آن چه بود؟ چرا برخی معتقدند امروز دیگر دوران استعمار به سرآمده است؟ چه عواملی غیر از استعمار در عقب ماندگی مشرق زمین موثر بوده است؟ تلاش بر این است تا به این پرسشها پاسخ داده شود.
خلاصه ماشینی:
توضيح اينکه : پس از انقلاب صنعتي، توليد به شکل بيسابقه اي افزايش مييابد بنابراين ١-آنها براي فروش توليدات خود نيامند بازار ميشوند٢- منابع و معادن اروپا جوابگوي نيازکارخانه هاي صنعتي نيستند، پس صاحبان اين صنايع بيش از پيش رو به مشرق زمين مي - آورند.
برخي دانشمندان عوامل ديگر را بيشتر از عامل استعمار در توسعه نيافتگي ايران دخيل ميدانند، مثلا پس از سقوط ساسانيان نظام خليفگي در ايران اجازه رشد به نظام فئودالي و قدرت هاي محلي نداد و نظام اقطاع داري مانع از سازندگي وآباداني زمين ها و رشد کشاورزي شد.
چرا سرمايه داري – کلاسيک – در ايران رشد نکرد؟ وفور آب در غرب - براي کشاورزي- و کمبود آن در شرق دو نتيجه متفاوت اجتماعي، اقتصادي و سياسي به دنبال داشت ، ازآنجا که درمشرق زمين تأمين و تقسيم آب به عهده دولت بود، مالکيت دولتي بر زمين به وجود آمد.
اما آنچه در زمينه علل توسعه نيافتگي ايران بيشتر مورد نظراست پديده استعمار است که به عنوان يکي ازپيامدهاي انقلاب صنعتي و رشد سرمايه داري اروپا در ايران بايد به آن توجه ويژه داشت !
روند و عملکرد استعمار در ايران انقلاب صنعتي اوضاع اقتصادي، اجتماعي و سياسي اروپا را به گونه اي رقم زد که بدون تسلط همه جانبه بر مستعمرات نميتوانست به حيات خود ادامه دهد، بنابراين به اين نتيجه رسيد که تنها از طريق نفوذ سياسي و فرهنگي است که ميتواند تسلط کامل اقتصادي خود را بر مستعمرات حفظ کند و تا قرن ها و شايد هم تا هميشه ادامه دهد!