خلاصه ماشینی:
"پیروان این نظریه استدلال میکنند که اگر هم رقابتی در کار باشد،رقابت بین مناطق است،نه بین کشورها؛رویکرد قدیمی که معتقد بود،دولتها باید مردم را در برابر خطر استثمار حفاظت کنند دیگر مرده است و دیگر لازم نیست دولتها حتی از سرمایه حفاظت کنند؛زیرا بازار خود نسبت به تحولات عکسالعمل نشان میدهد و جهت و محل خود را مییابد.
اما نسبت تجارت به تولید ناخالص داخلی،برای دو میلیارد مردم بدتر بوده است؛یعنی برای مردم جهانیشدن فرایندی همگنساز نیست،بلکه فرانیدی تفکیکساز است و همه چیز را با هم به صورت یکدست توسعه نمیدهد و پیامدهایش به هیچوجه بیخطر نیستند و از آنها هم گریزی نیست جهانیشدن یک پدیده تکبعدی نیست،بلکه پدیدهای چندبعدی است که امکان دارد،در زمانها و مکانهای متفاوت، پیامدهای یک بعد آن،آثار متضادی در سراسر گیتی داشته باشد.
نتیجه روندپژوهی گفتمانهای جهانیشدن نشان داد که گر چه در دههی 1990 متفکرانی منکر جهانیشدن،و برخی مدعی پایان همه چیز از علم سیاست گرفته تا خانواده و نیز مرگ حرفه31شدند،اما در آغاز قرن بیست و یکم،با دگرگونیهای دامنهدار اجتماعی متعددی که رخ دادهاند،جهانیشدن دیگر قابل انکار نیست و بحث اصلی این است که اگر جهانیشدن رهیافت مناسبی برای توسعه است،با پیامدهای آنچه باید کرد؟ اینک وارد جهانی شدهایم که گفت و گوها را باید حول پیامدهای جهانیشدن جهان متمرکز کرد؛گفتمانی که بر خلاف سایر گفتمانهای قبلی،همهی مردم در آن شرکت دارند."