چکیده:
عرفان اسلامی به عنوان نمود دینی معرفت باطنی، ساحت حیات مادّی، پدیدة مرگ و در نهایت، حیات آن جهانی او را مورد توجّه قرار داده است. مکتب اصالت وجود یا اگزیستانسیالیسم (Existentialism) نیز با این دو ویژگی که وجود را بر ماهیّت مقدّم میداند و دیگر آنکه موضوع اندیشه را انسان میداند و نه موضوعات فلسفی صرف، تحقّق امکانهای موجود انسانی را در این جهان مورد توجّه قرار داده و مرگ را نیز همچون یک امکان وجودی به تصویر کشیده است. این پژوهش، مفهوم مرگ و نمودهای آن در دو جهانبینی مزبور را بر اساس منظومة «مصیبت نامه» و رمان «تهوّع» بررسی کرده و به یافتههایی از این دست نایل آمده است که با وجود تفاوتهای بنیادین؛ هر دو مکتب فکری، جهان مادّی را گذرگاهی محدود و فاقد ارزشی وجودی دانستهاند که مرگ همچون سرآغاز حیات ابدی و یا امکانی وجودی میتواند انسان را در جهت آفریدن مفهومی متعالیتر برای حیات این جهانیاش یاری نماید. از منظر عطّار، مرگ سرآغاز اتّصال به ابدیّت و پیوستن سیر الی الله به فی الله است و از دید سارتر، مرگ امکانی وجودی است که با تشدید حس زندگی، میتواند در جهت اعتلای مفهوم آن به کار گرفته شود.
Islamic mysticism as the religious representation of the inner knowledge of the material life, the phenomenon of death, and ultimately its worldly life. Existentialism and the school of existence, or the existentialism, also emphasize the realization of existing human possibilities in this world with these two characteristics, which presuppose existence on the primordial nature of the world, and that the subject of thought is considered by human beings, and not mere philosophical subjects. Death is also criticized as an existential possibility.This study examines the concept of death and its manifestations in the two worldviews based on the “Mosibat nameh” and the novel “Nausea”, and has come up with findings that, despite the fundamental differences, Both schools of thought have conceived the material world as a limited passage and lacking an existential value that death, like the beginning of eternal life or existential potential, can help human beings to create a supreme concept for the life of this universal world. From Attar's point of view, death is the beginning of an eternal connection and the joining of the path of Allah to Allah, and from Sartre's point of view, death is a possible existential condition that can be used to enhance the meaning of it by exacerbating the sense of life.
خلاصه ماشینی:
اين پژوهش ، مفهوم مرگ و نمودهاي آن در دو جهان بيني مزبور را بر اساس منظومۀ «مصيبت نامه » و رمان «تهوع » بررسي کرده و به يافته هايي از اين دست نايل آمده است که با وجود تفاوت هاي بنيادين ؛ هر دو مکتب فکري، جهان مادي را گذرگاهي محدود و فاقد ارزشي وجودي دانسته اند که مرگ همچون سرآغاز حيات ابدي و يا امکاني وجودي ميتواند انسان را در جهت آفريدن مفهومي متعاليتر براي حيات اين جهانياش ياري نمايد.
طرح مسأله عرفان اسلامي ضمن تقيد به حرکت درچهارچوب شريعت و برآوردن ساختار فکري خود براساس آيات قرآن و تعاليم اسلامي، مفاهيم عميق و پرسش برانگيزي همچون حيات مادي و اين جهاني، جايگاه انسان در ساحت هستي و در نهايت پديدة «مرگ » و زندگي ابدي او را مورد بررسي قرارميدهد و از آن ها تعاريف و توصيف هاي رازپردازانه ارائه ميدهد.
(7 :1391 ازسوي ديگر مکتب اصالت وجود يا اگزيستانسياليسم (Existentialism) تحت عنوان جهان بيني يا شيوه اي از انديشيدن که در آن انديشۀ فلسفي با موضوع «انسان » آغاز ميشود و نه با انديشيدن موضوعي صرف ، انسان و جايگاه او در ساحت هستي و نيز امکان هاي وجودي او را با تعمق و تدبر خاصي مورد توجه قرارداده است .
از اين منظر، انسان به سان يک موجود منفرد يا يک فرد يگانه با آنچه مواجهه با جهان يا «نگرش » به هستي خوانده ميشود، آغاز ميگردد و احساس عدم تعلق ، تعليق و گم شدگي در برخورد با معناباختگي هستي از عوارض بنيادين همين نگرش و همين مواجهۀ او با هستي، موقعيت ها، امکان ها و وضعيت هاي وجودي است و مرگ تنها حقيقت قابل اتکاي او در هستي محسوب ميشود.