چکیده:
این مقاله به بیان وجوه افتراق و اشتراک شخصیت سودابه در در شاهنامه فردوسی و پریدخت
در سام نامه خواجوی کرمانی میپردازد. مهم ترین تشابه این دو بانوه غیر ایرانی بودن، شاهزاده
بودن و هر دو شیفته پهلوان ایرانی شدن آنهاست. مهمترین تفاوت نیز این که هر چه پریدخت
معقولانهتر عمل کرده وپا از جاده عفاف بیرون نمینهد. سودابه بر سبکسری خود میافزاید. نکته
جالب توجه این که فغفور چین و شاه هاماوران هیچ کدام داماد ایرانی را برنمیتابند. فغفور به
پنجه تقدیر گرفتار میگردد و شاه هاماوران نیزبه اکراه سر تسلیم فرود میآورد. ازدیگر موضوعاتی
که در این دو اثربه آن پرداخته شده این است که خواجو و فردوسی هرچند گاه زن را ستودهاند.
اما در بعضی ابیات بر او چون رعد غریده و گاه از زبان دیگران، بودنش را ننگ میشمارند.
خلاصه ماشینی:
در مورد سام نامه نيز اگر هدف خواجو از بيان نام سام شرح احوال دو دلداده بوده ، به خوبي از عهده برآمده است ، اما اگر قصد معرفي سام به عنوان پهلوان ايراني را داشته به دليل عملکرد سام به اين هدف نزديک نشده است .
دکترسرکاراتي نيز سام نامه رامنظومه نيمه حماسي - نيمه خيالي مي داندکه خواجو آن راازروايات شفاهي پراکنده تدوين کرده است (همان ، ٦٩٢) دربيان افتراقات و اشتراکات سودابه و پريدخت نيز بايد گفت که ترسيم شخصيت اين دو با بينش آفرينندگان اين آثار، و طرز تلقي آن دو از شخصيت زن بي ارتباط نيست .
(حريري ، ١٣٦٩: ٣٤) درسراسر شاهنامه زني که بسيار مورد نکوهش واقع شده سودابه همسر کيکاووس است که با مکر و هوس خود سياووش را به مسلخ افراسياب فرستاده و پادافره گناه خود را چشيد.
دراينجا فردوسي عدم توجه سياووش را به خواسته سودابه بيان مي دارد و با جسارتي که حاکي از جانب داري از سياووش است از زبان او مي گويد: چه آمـوزم انـدر شبستـان شـاه به دانش زنان کي نمايند راه ؟ (شاهنامه ، ج ٣، ، ١٣٨٧: ١٥، ب ١٧) فردوسي خيلي ظريف و زيرکانه از زبان قهرمان داستان مي گويد که مجالست با زنان نه تنها نفعي ندارد، بلکه انسان را به دانش نيز رهنمون نمي گردد.
خواجوي کرماني نيز که در اين مورد زيرکانه قدم جاي پاي استاد طوس گذاشته ، تحت تاثير جو حاکم و با توجه به تسلطي که بر شاهنامه داشته ، اول پريدخت ، آن بهشت روان بخش طوبي خرام قيامت قيام را مي ستايد و بعد از بي باکي ِ ِ ِ شاهزاده در عشق سام از زبان پدر زبان به نفرين او آلوده ، او را ننگي بزرگ مي شمارد.