چکیده:
منطقه خلیج فارس در نگاه اول برای هر مخاطبی چنین به نظر میآید که به دلیل همجواری و منطقهگرایی، طبیعتاً دارای یک یکپارچگی و همگرایی مورد توجه هستند. اما با تامل بیشتر در مواضع کشورهای این منطقه، قضیۀ عکس تصور اولیه استنباط میگردد. این مقاله درصدد است ساختار اجتماعی حاکم بر این منطقه و عوامل موثر دخیل در آن را تحلیل و بررسی نماید. از اینرو مسئله اصلی پژوهش، عوامل مؤثر و قوامبخش در برساختگی ساختار اجتماعی حاکم بر حوزۀ خلیج فارس میباشد. پژوهش حاضر با رویکردی سازهانگارانه به تحلیل عناصر و عوامل تأثیرگذار بر این ساختار اجتماعی پرداخته است. یافتههای تحقیق گویای آن است که کنشگران با ساختارهای اجتماعی متفاوت و تصورات متغایر از یکدیگر نوعی احساس تهدید از طرف مقابل را برای خود احساس میکنند و امنیت هستیشناسی و مادی و توسعه خود را از سوی دیگری در خطر میبینند و این امر منجر به برخی رفتارهای پیشدستانه بهویژه توسط کشورهای جنوبی خلیجفارس علیه کشورهای شمالی آن میشود.
تبدو منطقه الخلیج الفارسی فی الوهله الاولی لای متلق وکانها متوحده وذات توجه واحد بسبب ما بینها من علاقات الجوار والتوجه الاقلیمی، ولکن عند امعان النظر فی مواقف بلدان هذه المنطقه، یتوصل الی ان القضیه علی العکس مما یتصوره فی الوهله الاولی. تتکفل هذه المقاله بدراسه البنیه الاجتماعیه السايده فی هذه المنطقه والعوامل الموثره فیها. ومن هنا فالمساله الاساسیه التی یتناولها هذا البحث هی النظر فی العوامل الموثره والتی یکون فیها قوام البنیه الاجتماعیه السايده فی منطقه الخلیج الفارسی. تتناول هذه المقاله برویه وتوجه هیکلی بنیوی تحلیل العناصر والعوامل الموثره فی هذه البنیه الاجتماعیه. تکشف معطیات البحث ان الافعال التی تاتی علی خلفیات هیکلیات وبنی اجتماعیه متفاوته وتصورات مغایره عما لدی الطرف الاخر، تشعر بنوع من التهدید لدی کل من الجانبین، مع استشعار خطر علی الامن الوجودی والمادی والتنموی من الطرف الاخر، وهذا الامر یودی الی بعض السلوکیات والمواقف الاستباقیه خاصه من قبل جنوب الخلیج الفارسی ضد البلدان الواقعه فی شماله.
At first glance, the Persian Gulf region seems to every audience to
be naturally integrated and convergent due to its proximity and
regionalism. But with more reflection on the positions of the
countries in this region, a contrary idea appears. This article seeks
to analyze the social structure governing this region and the
effective factors involved in it. Therefore, the main issue of the
research is the analysis of effective and consistent factors in
constructing the social structure governing the Persian Gulf. The
present study analyzes the elements and factors affecting this social
structure with a constructivist approach. The findings of the study
indicate that actors with different social structures and different
perceptions of each other feel a sense of threat from the other side
and see their ontological and material security and development on
the other endangered, and this leads to some preconceived
behaviors. Especially by the southern countries of the Persian Gulf
against the northern countries.
خلاصه ماشینی:
(متقي و رشيدي، 1392: 93) براساس هويت جمعي كه مهمترين نوع هويت در تحليل روابط كنشگران بينالمللي و بهويژه دولتها است، چهار دسته از منافع شكل ميگيرد: الف) امنيت مادي 4 (سرزمين و ساختار حكمراني)؛ (Mitzen, 2004: 1) ب) امنيت هستيشناختي 5 كه موجد ميل به هويتهاي اجتماعي باثبات است (يعني كنشگران تمايل به حفظ هويت خود دارند)؛ ج) شناسايي 6 بهعنوان كنشگر از سوي ديگر كنشگران به شكلي وراي بقا از طريق استفاده از زور عريان؛ Ideational Structure.
موقعيت خاص ژئوپليتيكي سرزمين ايران سبب شده تا در همسايگي قدرتها و اقوام مهاجمي همچون روم و تورانيها در عصر باستان قرار گيرند و در دورۀ اسلامي و نيز دوران معاصر، ايرانيان با اقوامي مانند اعراب، ترك، عثماني، انگليس، روسيه و آمريكا مواجه گردند كه بهخاطر فضا و موقعيت با اهميت آن همواره سعي بر دستاندازي بر اين سرزمين را داشتهاند (حافظنيا، 1381: 15) اهميت سرزمين ايران رفتهرفته به تصور و انگارهاي عميق در بين ايرانيان منتهي شد، بهنحويكه در آثار و نقشههاي جغرافيدانان ايراني، ايرانزمين هميشه بهترين اقليم و در مركز عالم تصور شده است (شكوهي، 1373: 6، 7، 9 و 10) ايرانيان به وجود سلسلههاي با شكوه و قدرتمند خود در دورههاي پيش و بهويژه پس از اسلام افتخار ميكنند و خاطره كشوري بزرگ و يكپارچه را از ياد نبرده اند.
بدينگونه به برتري سرزمين و قوم خود واقف بودهاند و از سوي ديگر تلخيهاي شكست و دستاندازي توسط مهاجمين بهويژه در دوره معاصرسبب حساسيتي عميق نسبت به ارتباطشان با خارجيها ميشود كه در طول تاريخ اين خصيصه سبب ظهور جنبشهايي مانند شعوبيه كه جهت احياي فرهنگ ايراني و اسلام واقعي در برابر تحقيري كه اعراب به ديگر اقوام روا ميداشتند (فولر، 1373: 16؛ پيروز، 1386: 93 ـ 92) و نيز انقلاب اسلامي ايران در سال 57 كه منجر به قطع سلطه غرب شده است.