چکیده:
بی خانمانی استعلایی ناظر بر وضعیتی است که در آن انسان، پیوندش با منابع معنابخش -که به هستی و بودنش معنا عطا می کردند- می گسلد. انسان، فرزند زمان/مکانی معین است و هر رویدادی که سامان آن پیوستار را برآشوبد، سوبژکتیویته را نیز برخواهد آشفت. هرگاه وضعیت سامان زمان/مکان، بحرانی شود و منابع استعلایی معنابخش، از دسترس انسان خارج شوند، او به بی-خانمانی استعلایی دچار می آید. مهم ترین پیامدهای بی خانمانی استعلایی، ملالت و رمانتیسیزم است. انسانی که از زمان/مکانش واکنده شده و آنها را با خود بیگانه می یابد، به ملالت دچار خواهد آمد و سیمایی ذهنی از جهان، آنگونه که مطلوبش است، درخواهد انداخت. رمانتیسیزم در حالت اخیر و در خلال این رویابینی رخ خواهد نمود. به این اعتبار، صادق هدایت را نیز که یکی از مهم-ترین نویسندگان تاریخ معاصر ماست و در یکی از بزنگاه های تاریخی مهم ما می زیسته است، میتوان دچارآمده به بی خانمانی استعلایی دانست.
Transcendental homelessness implies a situation in which collapses human’s connectedness with the meaningful resources, which give meaning to the human existence and being. Human being is the child of a certain time/space, and any event which disturbs the continuum will also disturb subjectivity. Whenever the state of time/space order gets into crisis and meaningful transcendental resources become inaccessible to human, he suffers from transcendental homelessness. The most important consequences of transcendental homelessness are depression and romanticism. If human being lose his/her roots in time/place and find it alienated with himself/herself, then get depressed; For the purpose of making it tolerable, he/she creates a subjective world which can satisfy him/her. Romanticism is the very consequences of that subjective world. Sadeq Hedayat, one of the most important writers in our contemporary history, based upon our propositions in this article, has suffered from transcendental homelessness.
خلاصه ماشینی:
به این اعتبار، صادق هدایت را نیز که یکی از مهم ترین نویسندگان تاریخ معاصر ماست و در یکی از بزنگاه های تاریخی مهم ما میزیسته است ، میتوان دچارآمده به بیخانمانی استعلایی دانست .
هرچند گادامر هیچ گاه روش مشخصی را جهت خوانش متون برنمینهد، بـا وجود این با تتبع در خوانش هایی که خود از متون به دست داده ، میتوان مطابق با آنچه او در نظر داشته است ، با متن مواجه شد.
بیخانمانی استعلایی ، نوعی مکان پریشی است و از آنجایی که مکـان را نمـیتـوان از «زمان » منتزع کرد و مکان و زمان چنان هم پیونـدیای بـا یکـدیگر دارنـد کـه برسـازنده پیوستار مکان -زمان اند، به همین خاطر نیز انسان مکان پریش به طریق اولی زمان پـریش 1.
از همین روی هم هست که روشن فکر به طور خاص و در حالت کلـی انسـان دچارآمده به بیخانمانی استعلایی ، هم دچار ملالت است (از باب از کف دادن مأمنش ) و هم دچار رمانتیسیزم (از باب پرداختن تصویری از مأمن که میتوانـد کمتـر پیونـدی بـا بایسته های عینی داشته باشد).
با رعایت جانب احتیاط و با وام گیری از آنچه ادوارد سعید نوشته ، میشود گفـت کـه هدف ما، فهم حال کنونیمان از قِبَلِ بازسازی تجربه های زیسته و زمـان از دسـت رفتـه یکی از مهم ترین و مبرزترین نویسندگان تاریخ معاصرمان است ، تـا شـاید از ایـن طریـق کمترآزموده ، زمان حالمان را بازیابیم .
طبعاً کار ما که قصد کرده ایم آرای سیاسی هدایت را از قِبَلِ ایضاح مفهوم بیخانمانی استعلایی بررسیم ، بیشتر معطوف بـه سـوبژکتیویته مـدرن و ذهنیتـی خواهـد بـود کـه ایرانیان مدرن از فضاهای زیستیشان داشته اند.