چکیده:
علامه طباطبایی در اندیشة اجتماعی خود - مانند هر اندیشور اجتماعی دیگری - ناگزیر از اتخاذ مجموعهای از مبانی روششناختی و بهکارگیری روشهای تحقیق مناسب بوده است. علامه اندیشوری ذوعلوم و ذوفنون است و مباحث وی در حوزههای اجتماعی، نوعی چندروشی تجزیهای را به نمایش میگذارد که به موجب آن از روشهای گوناگون به فراخور مورد استفاده میشود؛ بدین معنا که علامه به عنوان مفسر قرآن از روشهای تفسیر متن، در جایگاه فیلسوف از روش عقلی، به عنوان متکلم از روشهای کلامی، در مقام فقیه از روش فقهی، به عنوان مورخ از روش تاریخی و ... بهره میگیرد؛ اما اینکه این روشهای متنوع در یک چارچوب منسجم و یکپارچه ملاحظه شوند، دغدغه و مسئلة ایشان نبوده است. برایناساس پرسش اصلی این نوشتار آن است که چگونه میتوان از درون این روششناسی، به یک الگوی چندروشی یکپارچه با قابلیت کاربرد در علوم اجتماعی ازجمله در حوزة جامعهشناسی خانواده و جنسیت دست یافت؟ به منظور دستیابی به این هدف، کوشش شده مبانی پارادایمی علامه طباطبایی که در تدوین یک نظام روششناختی یکپارچه برای علوم اجتماعی اثرگذارند، مشخص شوند و سپس با توجه به استلزامات تبدیل روششناسی ایشان به یک روششناسی جامع و کارآمد در زمینة علوم اجتماعی بهویژه از حیث استفاده از ظرفیت روشهای گوناگون بهویژه روش تجربی، الگوی موردنظر ترسیم شود.
In relation to the social thought, Allameh Tabatabaee like any social thinker has relied on a collection of methodological foundations as well as the application of appropriate research methods. Since Allameh has been considered as a thinker with different sciences, he profits various methods in regard with the social domains. So that, he takes advantage of methods of interpreting the texts as the interpreter of Holy Quran, and takes advantage of rational method as a philosopher, and profits the theological methods as a theologian, and profits the jurisprudential method as a jurisprudent, and takes advantage of historical method as a historian. However, his concern has not been whether these various methods can be observed in a coherent framework. In this regard, the main question of this writing is the way of achieving a coherent multi-method pattern with the capacity of application in social sciences including the domain of sociology of family and gender through this methodology. Accordingly, it has been endeavored to clarify Allameh Tabatabaee’s paradigm bases effective on the development of a methodological system in favor of social sciences and after that, the favorable pattern can be illustrated considering the necessities of changing his methodology into a comprehensive and efficient one related to the social sciences particularly in terms of utilizing different methods mainly the experimental method.
خلاصه ماشینی:
براين اساس پرسش اصلي اين نوشتار آن اسـت کـه چگونـه مـي تـوان از درون ايـن روش شناسـي ، بـه يـک الگـوي چندروشـي يکپارچه با قابليت کـاربرد در علـوم اجتمـاعي ازجملـه در حـوزة جامعـه شناسـي خانواده و جنسيت دست يافت ؟ به منظور دستيابي به ايـن هـدف ، کوشـش شـده مبـاني پـارادايمي علامـه طباطبـايي کـه در تـدوين يـک نظـام روش شـناختي يکپارچه براي علوم اجتماعي اثرگذارنـد، مشـخص شـوند و سـپس بـا توجـه بـه استلزامات تبديل روش شناسي ايشان به يـک روش شناسـي جـامع و کارآمـد در زمينۀ علوم اجتماعي بـه ويـژه از حيـث اسـتفاده از ظرفيـت روش هـاي گونـاگون به ويژه روش تجربي ، الگوي موردنظر ترسيم شود.
براين اساس پرسش اصلي اين مقاله آن است که چگونه مـيتـوان از درون روش شناسـي تجزيه اي علامه طباطبايي به يک الگوي چندروشي يکپارچه بـا قابليـت کـاربرد در علـوم اجتماعي ازجمله در حوزة جامعه شناسي خانواده و جنسيت دست يافـت ؟ در پاسـخ بـه ايـن پرسـش ، نخسـت بـه بيـان مبـاني پـارادايمي علامـه طباطبـايي کـه در تـدوين يـک نظـام روش شناختي يکپارچه براي علوم اجتماعي اثرگذارند، در ضمن چهار محور هستيشناسـي، انسان شناسي، معرفت شناسي و روش شناسي مـيپـردازيم و سـپس بـا توجـه بـه کاسـتيهـا و نيازمنديهاي روش شناسي علامه براي تبديل شدن به يک روش شناسي جامع و کارآمـد در زمينۀ علوم اجتماعي، الگوي موردنظر ترسيم خواهد شد؛ الگويي که در آن ، بر بهـره گيـري از ظرفيت روش هاي گوناگون به ويژه روش تجربي تأکيد ميشود.