چکیده:
مطالعه معرفتشناسی در مکتبهای اقتصادی علاوه بر آشکار نمودن نقاط تفاوت و اشتراک آنها، میتواند به شناخت اهداف، راهبردها و سیاستگذاریها و نوع مواجهه با چالشهای اقتصادی هر یک کمک نماید. پژوهش حاضر به مطالعه معرفتشناسی در اقتصاد اسلامی و اقتصاد نهادگرایی جدید با رویکردی تطبیقی پرداخته است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که عقل بعنوان یکی از ابزارهای حصول معرفت هم اقتصاد نهادگرا و هم اقتصاد اسلامی دارای محدودیت است. معارف و اطلاعات عقلانی ناقص و نامتقارن است. رجوع به حس و تجربه در کنار تاریخ بعنوان منابع معرفتی دیگر؛ در هر دو مکتب فوق مورد تایید است. اما وحی ابزار معرفتی است که مختص اقتصاد اسلامی است.پذیرش وحی بعنوان منبع معرفتی در اقتصاد اسلامی عناصری مثل خدا مالکی، رضای الهی، مطلوبیت اخروی را مطرح میکند و موجب ایجاد تفاوتهای قابل توجه بین محتوای اقتصاد اسلام و سایر مکاتب اقتصادی میشود. معارف و حیانی ذیل مفهوم اسلامی قرار میگیرند خطاناپذیر و غیرقابل انتقاد هستند.
The epistemological study of economic schools reveals the points of difference and similarity between them. It can help recognize goals, strategies and policies and the way they confront the economic challenge .The present study considers the epistemological principles of Islamic economics and new institutional economics with a comparative approach. The results show that reason as a means of achieving knowledge in both Islamic economics and institutional economics, is limited. Rational information is imperfect and asymmetric. Sense and experience and history are other sources of knowledge that Islamic economics and institutional economics apply them. But the revelation is dedicated to Islamic economics. Acceptance of revelation as a source of knowledge in Islamic economics raise elements such as God ownership, God pleasing , heavenly utility and cause significant differences between content of Islamic economics and other schools of economic. Education of Revelation following the Islamic concept and are unerring, irrefutable and immortal.
خلاصه ماشینی:
ir مقدمه با توجه به اهميت بسيار بالاي انجام مطالعات تطبيقي در گستره علوم انساني به طور عام و در حوزه اقتصاد به طور خاص و نيز سهم مهم و بسزايي که روششناسـي (متـدولوژي) در انجـام مطالعـات و تحقيقات دارد و با توجه به اين نکته که تحليل معرفت شناسانه گزارههاي اقتصـادي نقطـه آغـازيني است که به بررسي هاي روششناسانه منتهي مي شود.
پرسش هاي اصلي پژوهش عبارتند از: u عناصر و ابزار معرفت شناسي اقتصاد اسلامي و اقتصاد نهادگراي جديد چگونه تبيين مي شوند؟ u تفاوتها و شباهت هاي اين دو مکتب در اين حوزه کدامند؟ در اين راستا آزمون فرضيه هاي زير انجام مي شود: اول: حس و تجربه ، عقلانيت محدود و تاريخ مهم ترين مولفه هاي معرفت شناسـي مکتـب نهـادگرايي جديد مي باشند.
اين مقاله در شش بخش ساماندهي شده است : پس از مقدمه ، ادبيات پژوهش در زمينه اقتصـاد اسلام و اقتصاد نهادگرايي جديد مطرح مي شود.
نهادگرايـان معتقـد بودنـد کـه نظريـه اقتصـاد نئوکلاسيک به علت الگوبرداري از مکانيک نيوتن فاقد اعتبار لازم براي تحليل و تبيين نظام صنعتي است آنها معتقد بودند که تحليل اقتصادي بايد با شرايط فرهنگي و اجتماعي هر جامعـه متناسـب باشد و اقتصاد نئوکلاسيک نسبت به اين امر بي تفاوت بود.
نتيجه گيري بررسي عناصر و ابزارهاي معرفت شناختي اقتصاد نهادگرايي جديد و اقتصاد اسلامي حاکي از وجـود برخي عناصر مشترک بين اين دو حوزه اقتصادي است .
5. Ensminger, Jaen, 1998, Anthropologyan d theN ew Institutionalism, Journal of Institutional and Theoretical Economics (JITE) / Zeitschrift für die gesamte Staatswissenschaft, Vol. 154, No. 4 (Dec. 1998), pp.