چکیده:
قصر، یکی از مباحث مهم علم معانی است و در ترجمه نقشی مهم ایفا میکند. از همینرو، پژوهش حاضر اسلوب قصر را در ترجمه های قرآن سید محمدرضا صفوی و مسعود انصاری، با روش «توصیفی-تحلیلی» بررسی کرده است. بدین منظور، نخست، قصر در بلاغت عربی و فارسی از منظر تعریف، انواع، ادوات، روشها، مواقع و اغراض بلاغی، مرور و مقایسه و سپس قصرهای قرآن همراه با ترجمۀ آنها توسط این دو مترجم، استخراج و دستهبندی شده است. در پایان نیز ترجمههای استخراجشده از منظر ادوات، روشها، ترتیب اجزا و محتوا، تحلیل، ارزیابی و مقایسه گردیده است تا روشن شود این دو مترجم در ترجمۀ قصرهای قرآن از چه ادواتی استفاده و ترتیب و ساختار ارکان قصر را (ادات، مقصور و مقصورعلیه) چگونه برگردان کردهاند و محتوای قصرهای قرآن در ترجمۀ آنان چه تغییراتی (افزایش و کاهش) داشته است. فرضیۀ پژوهش آن بود که هر دو مترجم در ترجمۀ قصرهای قرآن تحت تاثیر روش کلی خود در ترجمۀ قرآن بودهاند؛ یعنی انصاری روش ترجمۀ وفادار و صفوی روش ترجمۀ تفسیری را پیگرفتهاند. با انجام این پژوهش و تبیین نتایج آن، این فرضیه تایید شد.
خلاصه ماشینی:
تحریریــــۀ کتابگزار بررسی تطبیقی ترجمههای قرآنمسعود انصاری و محمدرضا صفوی(نمونه: اسلوب قصر) محمد اجاقی دانشجوی دکترای زبان و ادبیات عربی دانشگاه اصفهان ملیحه جهانیانحسنپور کارشناس ارشد زبان و ادبیات عربی دانشکدۀ اصولالدین قم مهدی ناصری عضو هیئت علمی دانشکده اصولالدین قم چکیده قصر، یکی از مباحث مهمِ علم معانی است و در ترجمه نقشی مهم ایفا میکند.
اهمیت پژوهش از یکسو، این تحقیق با ارزیابی عملی و کاربردی یکی از مباحث مهم علم معانی (مبحث قصر)، نتایجی بهدست خواهد داد که از آنها میتوان در آموزش، یادگیری و ترجمۀ زبان عربی و نیز ترجمه و تفسیر قرآن به فارسی بهرهمند شد.
شرط در قصر صفت بر موصوف، منافاتنداشتن دو موصوف با یکدیگر است؛ در غیر اینصورت، مخاطب به اشتراک موصوف مذکور و موصوف دیگر اعتقاد پیدا میکند و قصر إفراد واقع نمیشود؛ مانند این مثال: «لا أب لزید إلا عمرو»؛ چون «أبوة» صفتی اشتراکناپذیر است و اگر کسی به آن موصوف شد دیگری نمیتواند به آن متّصف شود [32].
ظاهر کلام عبدالقاهر بر این دلالت میکند که روش نفی و استثناء برای قصر إفراد و قلب بهطور مساوی میآید، و معتقد است که مثلاً: «ما جاءنی إلا زید» دو وجه دارد: یکی اینکه آمدن به «زید» تخصیص مییابد و از غیر او نفی میشود، یعنی این سخن در برابر کسی گفته میشود که میخواهد بداند غیر از «زید» کس دیگری پیش تو نیامده است، و در برابر کسی که میخواهد بداند زید آمده است؛ چون در آمدن زید شکی ندارد.