چکیده:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر استفاده از قصهگویی دیجیتالی بر تنظیم هیجان در کودکان دارای اختلال طیف اتیسم صورت گرفت. این پژوهش با روش شبه آزمایشی و با دو گروه آزمایش و کنترل، با پیشآزمون و پسآزمون اجرا شد. جامعه آماری پژوهش کلیه کودکان دارای اختلال طیف اتیسم مراجعهکننده به کلینیک مادر و کودک وابسته به دانشگاه شهید بهشتی بود. 20 نفر از کودکان دارای اختلال طیف اتیسم به شیوه نمونهگیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. برای آزمودنیهای گروه آزمایش به مدت 12 جلسه 45 دقیقهای برنامه مداخله قصهگویی دیجیتالی به صورت انفرادی ارائه شد. به منظور ارزیابی متغیر وابسته از سیاهه تنظیم هیجان (شیلدز و سیچتی، 1998) استفاده شد. دادههای جمعآوریشده توسط تحلیل کوواریانس مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که برنامه مداخله به طور معناداری در افزایش تنظیم هیجان در آزمودنیهای گروه آزمایش موثر بوده است. در پایان استفاده از قصهگویی دیجیتالی به منظور ارتقای تنظیم هیجان کودکان دارای اختلال اتیسم مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
The purpose of this research was to determine the effectiveness of digital storytelling on emotion regulation of children with autism. Research design was a quasi-experimental that included a pretest and posttest that was conducted on both the experimental group, and control group. The statistical population of the study included all children with autism spectrum in the Child-parent at a university clinic. For this purpose, 20 children with autism were selected and were assigned into two experimental and control groups randomly (each group 10 children). The experimental group received storytelling program for 12 sessions of 45 minutes and control group waited in the waiting list. All subjects completed Emotion Relation Checklist (Sheilds & Cicchetti, 1998) before and after the training. The obtained data were analyzed using Analysis of the Covariance. The findings showed significant differences between the experimental and the control group in emotion regulation. At the end, using digital storytelling program for improving emotion management was recommended.
خلاصه ماشینی:
پژوهش های بسیاری بر اهمیت و تأثیر آموزش تنظیم هیجان در کودکان دارای اختلال طیف اتیسم تأکید کرده اند که نتایج حاکی از کارآیی این آموزش ها بر شناخت اجتماعی (رضایی و کاظمی، ١٣٩٦)، درک عاطفی و آغاز و حفظ تعامل اجتماعی، بهبود عملکرد تحصیلی (گرازیانو و هارت ٥، ٢٠١٦)، افزایش مهارت های اجتماعی و بالا رفتن سطح سلامت (راتکلیف ، وونگ ، دوستور و هایز٦، ٢٠١٤) و بهبود مؤلفه های روان شناختی (بروگینک ، هوزمن ، ویجک ، کارایج وکارنفسکی ٧، ٢٠١٦) است .
Compas, Jaser, Bettis, Watson, Gruhn, Dunbar 5.
Bruggink, Huisman, Vuijk, Kraaij & Garnefski طراحی و اجرای روش ها و برنامه های مداخله ای مناسب برای بهبود مؤلفه های روان شناختی در کودکان دارای اختلال طیف اتیسم ضروری به نظر می رسد، ازاین رو، در سال های اخیر راهبردهای مداخله ای -درمانی بر تقویت و بهبود روابط اجتماعی متمرکز شده اند (مکدونالد، هاتفیلد و تواردزیک ١، ٢٠١٧).
به همین منظور در راستای درمان و کاهش مشکلات هیجانی کودکان دارای اختلال طیف اتیسم روش های آموزشی و مداخله ای گوناگونی به کار گرفته شده است که میتوان به آموزش و اثربخشی بازیهای شناختی- رفتاری (بهمنی، نعیمی و رضایی، ١٣٩٧)، هنردرمانی (بخشی، مروتی، الهی و شاه محمدیان ، ١٣٩٧)، توان بخشی شناختی (آبادی، نجاتی و پوراعتماد، ١٣٩٥)، آموزش شناخت اجتماعی (رضایی، افروز، حسن زاده ، حجازی و خرازی، ١٣٩٣)، نمایش درمانی (دیر٢، ٢٠١٧) و مداخله مبتنی بر رایانه (کاشانی وحید، شفیعی خامنه ، ایرانی و مرادی سبزوار، ١٣٩٧)، توان بخشی شناختی (آبادی و همکاران (١٣٩٥) و نمایش درمانی (خلیلی و انصاریشهیدی، ١٣٩٧) اشاره کرد.
Hopkins, Gower, Perez, Smith, Amthor, Wimsatt, & Biasini 6.
Lahiri, Bekele, Dohrmann, Warren, & Sarkar 2.