چکیده:
نظریهپردازی و نقد و پژوهش ادبی به آسیبشناسی، تفکر انتقادی، آفتزدایی و بهرهگیری از الگوهای دقیق، روشمند و علمی در نقد و ارزیابی عوامل درونساخت و برونساخت متن ادبی، تحلیل زیباییشناختی ادبیات و ارتقای دو فرایند آفرینش و پژوهش ادبی سخت نیازمند است. آسیبشناسی میتواند از ژرفساخت آغاز شود و به روساخت بینجامد و دربرابر واپسگرایی و ایستایی ادبیات و هنر بستیزد. نظریة روایت و رویکرد روایتشناسی حدود دو دهه است که به پژوهشهای دانشگاهی ایران و بهویژه در میان پژوهشگران نوباوهتر راه یافته است؛ گاه به دور از ژرفنگری، افسارگسیخته، بیمحابا و غیرعلمی. در این میان، یکی از نظریههای نشانهمعناشناسی روایی، الگوی کنشگر گِرِمس است که با تحلیل روایی متون کلاسیک و معاصر روایی پیوند دارد. نافرهیختگی، روشمند نبودن، سطحینگری، نظریهزدگی، کژخوانی نظریه، مدلسازی مکانیکی، شتابندگی، مقالهبافی، شیفتگی دربرابر نظریهپرداز، امتیازسازی ترفیعگرایانه، امتیازستانی ارتقامحورانه و شاید از همه مهمتر ناآشنایی با مبانی نظری و کاربردی روایتشناسی در حوزة نظریة نشانهمعناشناسی گفتمانی و روایی بر شماری از پژوهشهای روایتشناسی و نیز الگوی کنشگر گِرِمس چیره شده است. در این مقاله با نگاهی انتقادی، 23 مقاله بهصورت اتفاقی در زمینة رویکرد روایتشناسی و الگوی کنشگر گِرِمس برگزیده و در ادامه به آسیبشناسیِ این رویکرد و این الگو در نظریه و عمل پرداخته شد. گفتنی است که تقریباً تمام پژوهشگران حوزة روایتشناسی خاستگاهی دانشگاهی دارند. یکی از مشکلات اساسی در الگوی کنشگر گِرِمس ناآشنایی پژوهشگران با نظریة نشانهمعناشناسی روایی مکتب پاریس و بیتوجهی به ارتباط این نظریه با الگوی زایشی معنا، دستور جهانی زبان روایت و این الگوست. آسیبشناسی و تفکر انتقادی در نقد و تحلیل متنهای روایی ـ ادبی پژوهشگر حوزة روایتشناسی را به واقعیت این رویکرد در چارچوب ژانرهای روایی، نظامهای حاکم بر روایت و ساختار پیرنگ نزدیک و رویکرد روایتشناسی و الگوی کنشگر گِرِمس را از آفتهای آن دور میکند.
Theoretical and applied researches, on challenges, critical thinking, intimidation, and precise, methodological and scientific methods are critical in criticizing and evaluating the factors involved in constructing and developing literary texts, aesthetic analysis of literature, and the promotion of two process creation and literary research. Challenges can begin with the depth of the position of abstract concepts, and to the point where the position of objective concepts comes and rests with the retrogression of literature and philosophy. The narrative and narrative theory is about two decades that has led to academic research in Iran, especially among younger researchers, sometimes out of deep-rooted, unbridled, unwittingly and unconsciously. one of the symptoms of narrative semantics is action pattern, which is connected with the analysis of the validity of classical and contemporary texts. Implicability, methodology, leveling, theorizing, theorizing, mechanical modeling, acceleration, paperwork, fascination with the theorist, rating Promotionist, volunteers, and some of the most up-to-date advocates of this kind have been dominant in a number of narrative studies and in the form of actor Germaz. In this article, with a critical look, 23 papers were randomly selected, selected in the context of the narrative approach and the Gremas's action pattern, and the pathology of this approach, and in this theory, and in practice. The aesthetics and critical thinking in the analysis of literary texts, scholar the narrative translates into the reality of this approach within the framework of narrative genres, narrative systems and the close-up structure of the narrative and the Gremas's action pattern.
خلاصه ماشینی:
آسيب شناسي کاربرد نظريه هاي روايت شناسي در پژوهشهاي دانشگاهي ايران مطالعۀ موردي: الگوي کنشگر گرمس مهيار علويمقد١*١ (دريافت : ١٣٩٨/٨/١١ پذيرش : ١٣٩٨/١٠/١٧) چکيده نظريه پردازي و نقد و پژوهش ادبي به آسيب شناسي، تفکر انتقادي، آفت زدايي و بهره گيري از الگوهاي دقيق ، روشمند و علمي در نقد و ارزيابي عوامل درون ساخت و برون ساخت متن ادبي، تحليل زيباييشناختي ادبيات و ارتقاي دو فرايند آفرينش و پژوهش ادبي سخت نيازمند است .
نافرهيختگي، روشمند نبودن ، سطحينگري، نظريه زدگي، کژخواني نظريه ، مدل سازي مکانيکي، شتابندگي، مقاله بافي، شيفتگي دربرابر نظريه پرداز، امتيازسازي ترفيع گرايانه ، امتيازستاني ارتقامحورانه و شايد از همه مهم تر ناآشنايي با مباني نظري و کاربردي روايت شناسي در حوزة نظريۀ نشانه معناشناسي گفتماني و روايي بر شماري از پژوهش هاي روايت شناسي و نيز الگوي کنشگر گرمس چيره شده است .
شماري از پژوهشگران ايراني به آسيب شناسي نقد و نظريۀ ادبي، رويکردهاي نقد و نيز آسيب شناسي روش تحليل متون ادبي کلاسيک و معاصر دست يازيده اند که ميتوان به اين موارد اشاره کرد: عليرضا انوشيرواني در مقالۀ «آسيب شناسي ادبيات تطبيقي در ايران » (١٣٨٩) ضمن بيان زيان بارترين آسيب ها، لزوم برنامه ريزي جامع در حوزة ادبيات تطبيقي ازجمله تربيت نيروي انساني متخصص و تدوين متون درسي و فراهم آوردن منابع تحقيق را يادآور شده است .
هر اندازه پژوهشگر حوزة روايت شناسي با بحث هاي تئوريک ادبيات ، نقد ادبي و مباني فکري، نظري و فلسفي رويکرد روايت شناسي و الگوي کنشگر گرمس بيشتر آشنا شود و اين گونه مباحث را در نظر و عمل به کار گيرد، به کاربردي بودن ايـن رويکردهـا در تحليل متون روايي کمک بيشتري کرده است .