چکیده:
سرل مسئله ذهن-بدن را طبیعتگرایی زیستشناختی مینامد. به نظر وی آگاهی همانند فتوسنتز و گوارش بخشی از جهان طبیعی است و سطح زیستشناختی یعنی فرایندهای نورونی در مغز باعث ایجاد آگاهی میشوند. سرل فرض سنّتی تقسیم جهان به ذهنی و فیزیکی را منشأ مسئله ذهن-بدن میداند که هم مادهگراها و هم دوگانهگراها در آن سهیماند. دوگانهگراها فکر میکنند به محض پذیرش واقعیت و تحویلناپذیری آگاهی، ناچار باید دوگانهگرایی را پذیرفت. ماتریالیست نیز چنین میاندیشد که با پذیرش مفهوم طبیعتگرایانه علمی جهان مجبور به انکار واقعیت و تحویلناپذیری آگاهی هستیم. به نظر سرل هر دو گروه میخواهند چیز درستی بگویند، اما نتیجه نادرستی میگیرند. طبیعتگرایی زیستشناختی بر آن است که قسمت درست این دو دیدگاه را حفظ و بخش نادرست آنها را حذف کند. در این نوشتار پس از تبیین نظریه سرل به بیان اشکالات متعدّد آن خواهیم پرداخت. نقدهای مقاله از سه منظر مطرح شدهاند: از منظر فلسفه ذهن، فلسفه علم و فراروانشناسی.
خلاصه ماشینی:
هدف از نگارش اين مقاله آن است که ضمن معرّفي ديدگاه سرل و ارزيابي پاسخ هاي وي اشکالات ديگري بر نظريه وي مطرح کنيم و نشان دهيم مسئله رابطه ذهن -بدن به آن سادگي که سرل ميپندارد، نيست و نميتوان با نفي تقسيم سّنتي جهان به ذهني و فيزيکي مسئله مذکور را حل کرد.
سرل پس از بيان اصل مذکور، تحويل ناپذيري آگاهي را چنين توضيح ميدهد که اغلب ما هنگامي که يک تبيين عّلي کامل از چيزي به دست مي آوريم ، ميتوانيم نشان دهيم که آن را ميتوان به عنوان يک توهّم حذف کرد؛ براي مثال اين امر در مورد غروب آفتاب و رنگين کمان اتفاق افتاده است .
سرل درباره تحقّق عصبي آگاهي معتقد است هر چيزي که وجود واقعي دارد، در يک پيوستار مکاني-زماني واحد داراي آن است و ١٣٨ وجود واقعي آگاهي در مغز انسان و حيوان وجود دارد؛ اما تجربه آگاهانه در سطح نورون هاي فردي و سيناپس ها وجود ندارد؛ براي مثال افکار کسي درباره مادرش معلول شليک هاي عصبي است و آنها به عنوان يک ويژگي سيستم در سطح بالاتر در مغز وجود دارند تا اينکه به عنوان ويژگي نورون هاي منفرد موجود باشند ( ,٢٠٠٧ ,Searl ٣٢٨.
به نظر سرل آگاهي گرچه به نحو تحويل ناپذيري ذهني است (ويژگيهاي ٤-١ چپ ) از همان جهت ، فيزيکي است (ويژگيهاي ٨-٥ راست )؛ اما با توجه به اينکه واژگان به لحاظ فلسفي، خيلي مخدوش شده است ، وي پيشنهاد ميکند اصطلاحات سّنتي در باب ذهني و فيزيکي را رها کنيم و فقط بگوييم که آگاهي يک ويژگي زيست شناختي سطح بالاتر سيستم هاي مغزي است .