چکیده:
فعال شدن گسل های هویتی در جهان توسعه یافته مسأله جدایی طلبی را به مسأله ای بین المللی مبدل ساخته که از این پس باید از جهانی شدن استقلال طلبی سخن به میان آورد.در سال های اخیر دو گرایش گریز از مرکز در دو سطح تحلیل منطقه ای(واگرایی در اتحادیه اروپا) و دولتی(استقلال خواهی در سطح واحدهای عضو اتحادیه اروپا)به شکل برجسته ای ذهن سیاستمدارن،محققین و صاحبنظران مباحث هویتی را درگیر خود ساخته است.در این مقاله با طرح این پرسش که محرک ها و علل اصلی فعال شدن گسل های هویتی در اروپا چیست؟ ،سعی می شود با مطالعه تطبیقی دو مورد از گرایشات استقلال طلبانی در اسکاتلند و کاتالونیای اسپانیا، با اقتباس از نظریه محاسبه عقلانی، به وارسی این فرضیه پرداخته شود که محدودیت های اقتصادی ناشی از بحران های مالی و اقتصادی در غرب، اصلی ترین علت فعال شدن گسل های هویتی،بسیج قومی وسیاسی شدن تعلقات قوم گرایانه و گرایشات واگرایانه در اروپا است.داده های گردآوری شده از دو مطالعه موردی صورت گرفته موید این نکته کلیدی است که در هر دو منطقه مذکور ، وضعیت و شاخص های اقتصادی نسبت به سایر مناطق هر دو کشور اسپانیا و بریتانیا، از شرایط مطلوب تری برخوردار است . بر این اساس، ظهور تمایلات جدایی طلبی در این مناطق برخلاف آنچه که در بسیاری از نظریات محلل تجزیه طلبی تأکید می شود نه ناشی از فقر و برخورداری کمتر آنها از مناطق دیگر، بلکه بالعکس است.
خلاصه ماشینی:
اين امر مهم به اندازه اي در سطح افکار عمومي و حتي مراکز آکادميک بسط و گسترش يافته که در مباحث مربوط به نظريه هاي امنيت ملي ، جهان سوم را به واسطۀ همين مختصات مستثني به شمار آورده و براي آن نظريات جديد و مستقلي ارائه کرده اند (آزر و مون ، ١٣٧٩)؛ درحاليکه که اخيرا بروز تمايلات استقلال طلبانه در اروپا و نيز توليد آثار متعدد در خصوص چالش ها و گسل هاي هويتي در امريکا،٢ مسئلۀ استقلال طلبي را به مسئلۀ مشترک بين المللي تبديل ساخته است .
بااين حال ، پرسش اصلي تحقيق که سعي مي شود در اين مقاله به آن پاسخ داده شود اين است که محرک ها و علل اصلي فعال شدن گسل هاي هويتي در اروپا چيست ؟ چه نسبتي ميان علل زمينه اي و ريشه اي جدايي طلبي با متغيرهاي مياني و محرک تمايزطلبي در واحدهاي عضو اتحاديۀ اروپا در يک دهۀ اخير وجود دارد؟ و در نهايت اينکه ، روند مذکور به کدام سو حرکت خواهد کرد؟ فرضيه اي که نگارنده در اين مقاله به وارسي آن خواهد پرداخت بيش از همه بر اهميت و اولويت محدوديت هاي اقتصادي و پيامدهاي بحران مالي و اقتصادي در بروز و ظهور گرايشات تجزيه طلبانه و استقلال طلبي در اروپا تأکيد ميکند.