چکیده:
انگار همین دیروز بود که از تجریش پرچم ها و پلاکاردها را راه می انداختیم. پارچه نوشته هایی که شب قبل از آن در مسجد همت تجریش، توسط جوانان نوشته می شد و بعد در کنار خیابانی که اکنون به نام دکتر شریعتی خوانده می شود، در زیر پل های جوی آب و یا در خانه برخی از همشهریان پنهان می کردیم و بعد از گذشتن از صفوف ارتش و شهربانی به یکباره آنها را بلند میکردیم و تظاهرات شکل می گرفت. بعد هم یک ماشین گیر می آمد که بالای آن برویم و برای مردم شعارهای خوشان را بدهیم و آنها هم پاسخ دهند. در چند تظاهرات هم بلندگو تهیه شد و دیگر هزاران هزار نفر یک شعار را تکرار می کردند. خانم ها در جلو صف بودند و آقایان در پشت سر. چون چندبار حضور زنان باعث شده بود که در برخورد ارتش با مردم تاخیر صورت بگیرد و همین تاخیر، راه بسته شده خیابان شریعتی را برای مردم باز می کرد و سیل خروشان مردم به ادامه دادن راه خود مصمم تر می شد. دیگر هیچگاه پس از تظاهرات متعدد قبل از انقلاب، من نتوانستم تمام مسیر تجریش، خیابان دکتر شریعتی، خیایان انقلاب تا میدان آزادی را پیاده طی کنم و حالا به نظرم این کار ناشدنی است. شور و حال مردم در آن روزهای قبل از انقلاب وصف ناشدنی است.
خلاصه ماشینی:
نکاتي را، در ادامه ، ميآورم : ١) گرچه در مورد انقلاب ايران پژوهش هاي متعدد شده و کتب و مقالات زيادي نوشته شده است ، اما هنوز اين بخش از هويت ايراني ما به خوبي موشکافي نشده است .
گرچه هزاران هزار شورش و قيام و نهضت در مناطق مختلف جهان ، در گذشته و حال واقع شده ، اما انقلاب ، به معناي فروريختن کامل نظام اجتماعي سياسي گذشته و برآمدن يک فرهنگ و سامانۀ جديد، از ميان مبارزات مردم ، کمتر به نتيجه رسيده است .
گرچه همۀ اقشار و همه ديدگاه ها در آن مشارکت داشتند، اما هم به لحاظ تعداد و هم به لحاظ کيفيت اهداف انقلاب ، فاصله بين طرفداران ارزش هاي اسلامي با ديگر شعارها مانند گرايشات مارکسيستي و يا ناسيوناليستي بسيار زياد بود.
٥) اين انقلاب انقلابي فرهنگي بود؛ به اين معنا که ، گرچه وضعيت اقتصادي برخي از لايه هاي اجتماعي مناسب نبود، اما به مدد بالار فتن قيمت نفت از اواخر سال ١٣٥٢، وضعيت طبقۀ متوسط ايران بهتر از گذشته بود.
در سال هايي که گروه هاي مسلحانه جوانان را به مبارزه عليه نظام ، از طريق روش هاي به قول خود علمي مسلحانه تجربه شده در کوبا و الجزاير و ويتنام ميخواندند و، به علاوه ، برخي از روشنفکران ، از لحاظ فلسفي، انديشه هاي ماترياليستي ناهمخوان با فرهنگ و تمدن اسلامي ـ ايراني را تبليغ ميکردند، راه اين انقلاب از ميان تعادل ميان يک حرکت اجتماعي اعتراض آميز و انديشه هاي اسلامي، که امام خميني معرف آن ِ بود، گذشت .
اما حرف من اين است که انقلاب اسلامي همۀ اهداف خود را در ضدآمريکايي بودن محدود نکرده بود.