چکیده:
تحول پارادایمی با تحول نظری مرزبندی مهمی دارد. این نوع تحول نه ناظر بر تحول در اجزاء نظری، بلکه ناظر بر تحول در فضای نظری است که برآیند آن، تغییر رادیکال در پیشفرض ها و برداشتهای زمینهای است؛ امری که سرانجام نه تنها به تحول در معانی، بلکه به تحول در دلالتهای مفهومی میانجامد. مفهوم امنیت مانند سایر مفاهیم بسیط میتواند در گذر از فرآیند «تفهم» به تکوین «فهم» های متفاوتی بینجامد؛ زیرا تاریخ مند است و ذیل پارادایمهای مختلف، دلالت های گوناگونی به خود میگیرد. از این نظر، تولد مفهوم امنیت به معنای کلاسیک آن را میتوان مقارن با پیدایش پارادایم سیاسی تلقی کرد؛ پارادایمی که در قالب آن، امنیت هم ردیف حفظ نظم سیاسی و تمامیت ملت-دولت بود. پس از آن، گذار از پارادایم سیاسی به پارادایم اقتصادی امنیت روی داد؛ که بیش از هر چیز در شکل «تامین اجتماعی» نمودار و در چارچوب آن، تلاش برای کاهش فاصله طبقاتی و افزایش عدالت اجتماعی به مبحث کانونی مطالعات امنیت بدل شد. از اواخر قرن بیستم به این سو، شاهد پیدایی پارادایم فرهنگی امنیت هستیم. این مقاله بر آن است که گذار به پارادایم فرهنگی امنیت، نتیجه مستقیم ورود به مرحله مدرنیته متاخر است که امکان طرح نظریات نوینی دربارۀ امنیت فراهم آمد؛ که مهم ترین آن، نظریه امنیت جامعوی است؛ که اطمینان خاطر افراد و گروه های اجتماعی نسبت به حفظ هویت و ارزشهایشان را در کانون توجه مطالعات امنیت قرار میدهد.
The concept of security, like other simple concepts, can lead to the formation of different "intellection" in the process of "understanding"; because it is historical and under different paradigms, it takes on different meanings. From this point of view, the birth of the concept of security in its classical sense can be considered as coinciding with the emergence of the political paradigm; A paradigm in which security was on a par with maintaining political order and the integrity of the nation-state. After that, the transition from the political paradigm to the economic paradigm of security took place; Above all, in the form of "social security", efforts to reduce class distance and increase social justice became the focus of security studies. From the end of the twentieth century onwards, we are witnessing the emergence of the cultural paradigm of security. This article argues that the transition to the cultural paradigm of security is a direct result of the late modernization that gave rise to new theories of security, the most important part of which is the theory of community security; Which puts the confidence of individuals and social groups in preserving their identity and values in the focus of security studies.
خلاصه ماشینی:
اين مقاله بر آن است که گذار به پارادايم فرهنگي امنيت ، نتيجه مستقيم ورود به مرحله مدرنيته متأخر است که امکان طرح نظريات نويني دربارة امنيت فراهم آمد؛ که مهم ترين آن ، نظريه امنيت جامعوي است ؛ که اطمينان خاطر افراد و گروه هاي اجتماعي نسبت به حفظ هويت و ارزش هايشان را در کانون توجه مطالعات امنيت قرار مي دهد.
ايـن واقعيـت بيان گر گذار از پارادايم اقتصادي امنيت به پارادايم فرهنگي امنيت است ؛ جايي که هويت هـا بـه کانون مباحث امنيتي وارد شده و مهم ترين جايگاه را در ادبيات اين مفهوم به خـود اختصـاص داده اند.
در ايران نيز آثار مهمي دربارة مفهوم نوپديـد امنيـت جامعوي يا اجتماعي نگارش شده است که از مهم ترين آنها ميتـوان بـه «درآمـدي نظـري بـر امنيت جامعه اي (مفاهيم ، مؤلفه ها و نظريه ها)» از قدير نصـري (١٣٩٠) اشـاره کـرد.
تحول پارادايمي در معاني و دلالت هاي مفهوم امنيت 23 بنابراين ، مبحث کانوني نظريه امنيت جامعوي، معطوف به پاسداري از هويت و ارزش هـاي افراد و گروه هاي اجتماعي مختلف است .
الگوي پارادايمي تحول در معاني و دلالت هاي مفهوم امنيت 26 فصلنامه مطالعات راهبردي، شماره ٩١ بهار ١٤٠٠ سه پارادايم يادشده به نوعي با سه دورة مدرنيته همپوشاني دارنـد؛ بـه طـوري کـه پـارادايم سياسي امنيت را ميتوان مقارن با مدرنيتۀ متقدم ، پارادايم اقتصادي امنيت را مقـارن بـا مدرنيتـۀ مياني و پارادايم فرهنگي امنيت را مقارن با مدرنيتۀ متأخر دانست .