چکیده:
این مقاله حقوق شهروندی را از منظر اخلاق بررسی میکند. در اخلاق هنجاری رویکردهای گوناگونی وجود دارد که در هر یک از آنها منظر اخلاقی به شکل خاصی صورتبندی میشود. از میان این رویکردها ابتدا پنج رویکرد متفاوت را به اجمال شرح میدهیم و سپس میکوشیم به این پرسش پاسخ دهیم که «از منظر هر یک از این رویکردها حقوق شهروندی چه منزلت و وضعیتی پیدا میکند؟». مقاله سه بخش دارد. پس از طرح مباحث مقدماتی در بخش (1)، در بخش (2) سرشت قانون در فلسفۀ حقوق را به اجمال بررسی میکنیم. بخش (1/3) به بررسی حقوق شهروندی از منظر اخلاق فضیلتمدار اختصاص دارد. در بخش (2/3) حقوق شهروندی از منظر اخلاق وظیفهگرا مورد بررسی قرار خواهد گرفت. بخش (3/3) حقوق شهروندی را از منظر اخلاق فایدهگرا شرح میدهد. و سرانجام، بخش (4/3) به بررسی حقوق شهروندی از منظر اخلاق عدلیه (معتزله و امامیه) و اخلاق اشعری میپردازد.
The aim of this article is to look at civil rights from different moral points of view. Diverse approaches in moral philosophy lead to alternative moral points of view. For the purposes of this article, five approaches have been selected. We try to see what would happen to civil rights if one takes for granted this or that approach. Section (1) deals with preliminary issues. In section (2) the nature of law and its relation to morality will be briefly discussed. Section (3/1) deals with civil rights from the virtue ethics point of view. In section (3/2) civil rights will be looked at from the deontological point of view whilst section (3/3) will explore civil rights from the utilitarian point of view; and finally, section (3/4) will discuss civil rights from the ʿAdliyyah (Muʿtazila & Imamiya) and Ashʿari points of view.
خلاصه ماشینی:
این دو نظریه عبارتند از «نظریۀ قانون طبیعی»، 1 یا «نظریۀ قانون فطری»، که میگوید: قانونی برتر وجود دارد که وضعی نیست، بلکه طبیعی است و فراتر از قانون وضعی و ارادۀ حاکمان و قراردادهای اجتماعی است، و «نظریۀ اثباتگرائی حقوقی» 2 که ارتباط ضروری میان قانون طبیعی و قانون وضعی و نقش قانون طبیعی را در تعریف یا اعتبار قانون وضعی انکار میکند.
برای مثال، خواجه نصیر الدین طوسی بعد از تقسیم حکمت عملی به سه قسم تهذیب اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن چنین میگوید: و بباید دانست که مبادی مصالح اعمال و محاسن افعال نوع بشر که مقتضی نظام امور و احوال ایشان بوَد در اصل یا به طبع باشد یا وضع، اما آنچه مبدأ آن طبع بود آنست که تفاصیل آن مقتضای عقول اهل بصارت و تجارب ارباب کیاست بوَد و به اختلاف ادوار و تقلب سیر و آثار مختلف و متبدل نشود، و آن اقسام حکمت عملی است که یاد کرده آمد.
اما اگر، چنانکه برخی از مدافعان و احیاگران اخلاق فضیلتمدار ارسطوئی در دوران مدرن Contextual در پاسخ منتقدان گفتهاند، اخلاق فضیلتمدار در مقام هدایت رفتار انسانها نیز حرفی برای گفتن دارد (Hursthouse, 2013)، و سخنان ارسطو در مورد شهروند خوب که در بالا نقل کردیم نیز مؤید این ادعاست، و درحقیقت شهروند خوب از نظر اخلاق فضیلتمدار شهروندی است که بهواسطۀ فضائلی که دارد فعالیتهای مورد انتظار از یک شهروند را به نحو احسن انجام میدهد، در این صورت، میتوان ادعا کرد که فعالیتهای مورد انتظار از یک شهروند همانهاست که در قالب حقوق و وظایف شهروندی صورتبندی میشود.