چکیده:
تاکنون منازعات روشی میان ما اهل تاریخ در ایران به طور جدی شکل نگرفته است. زیرا تسلّط کافی به روشها و پارادایمها و نظریههای مختلف نداشتهایم. آرام آرام پس از اشراف به روشهای گوناگون، لازم است وارد گفتگوهای روشی بشویم تا از پس آن گام در آزمون آنها در مطالعات موردی بگذاریم تا به محک تجربه به ضعفها و قوّتهای هر کدام از پارادایمهای روشی اشراف پیدا کنیم. از این رو و بدین منظور نگارنده در نوشتار حاضر مسئلهای روشی را طرح میکند: مهمترین وظیفه رشتهای مورخان چیست؟ مدعایی که در پاسخ به پرسش یادشده در نوشتار حاضر به بحث گذاشته میشود عبارت است از این که مهمترین وظیفه رشتهای مورخان عبارت است از توصیف فربه مهمترین رویدادهای گذشته انسانی. زیرا قدرت دانش تاریخ در همین امر نهفته است. ضمن این که توصیف فربه به دنبال پاسخ به پرسشهای چیستی و چگونگی میآید؛ پرسشهایی که به شدت مورد علاقه مورخان است.
No methodological polemic has taken shape among the advocates of history in Iran
until now, for they have not had enough command of different methods, paradigms,
and theories. After having command of different methods, it is necessary to engage
gradually in methodological dialogues so that we will be able to move forward to
test them in case studies to ascertain the weak and strong points of each
methodological paradigm through the criteria of experience. Hence, this paper is an
attempt to deal with the following methodological problem: What is the most crucial
disciplinary task of the historians? The hypothesis of this research is as follows: The
most crucial disciplinary task of historians is to provide a proper description of the
past human events, for history’s power of knowledge lies in this very issue.
Moreover, proper description follows answers to the questions on whatness
(quiddity) and howness; questions in which the historians are keenly interested
خلاصه ماشینی:
ازاین رو نگارنده در نوشتار حاضر مسئله ای روشی را طرح می کند: مهم ترین وظیفـة رشـته ای مورخـان چیست ؟ مدعایی که در پاسخ به پرسش یادشده در نوشتار حاضـر بـه بحـث گذاشـته می شود، دربارة این است کـه مهـم تـرین وظیفـة رشـته ای مورخـان عبـارت اسـت از توصیف فربه مهم ترین رویدادهای گذشتة انسانی ؛ زیرا قدرت دانش تـاریخ در همـین امر نهفته است .
حال تصور کنیـد ارائة داده های معتبر، دغدغـة اصـلی مـا مورخـان نباشـد و جـای آن را در پـژوهش هـای مـا، نظریه آزمایی و چیزهای دیگری پر کند که دیگران در انجام آن به مراتب از مورخان تواناترنـد، چه اتفاقی می افتد؟ آیا بازار ما کساد نمی شود؟ دکان ما بسته نمی شود؟ دپارتمان های ما تعطیـل نمی شوند؟ زیر سؤال نمی رویم که کار ویژة ما چیست ؟ چه کاری ما می توانید انجام بدهیم کـه دپارتمان های دیگر عاجز از انجام آن اند؟ به همین جهت است که راقم این سـطور دور کـردن تاریخ شناسی را از میدانی که در آن می تواند به خوبی قدرت علمی خود را نشان داده و کارویژة رشته ای خود را به رخ دیگران بکشد، آغاز مرگ و نابودی آن مـی دانـد و دربـارة ایـن رویـداد فاجعه بار هشدار می دهد؛ ٢.