چکیده:
هدف این پژوهش، مقایسه نقش طرحوارههای ناسازگار اولیه و سبک تربیتی والدین در گروه زنان خیانتکرده و خیانتدیده بود. پژوهش حاضر، توصیفی و از نوع علیمقایسهای بود که جامعه آماری آن را زنان متاهلی تشکیل میداد که ساکن تهران بوده و در مدت زندگی خود تجربه خیانت عاطفی، جنسی یا هردو را داشتند. جهت انتخاب نمونه از نمونهگیری در دسترس اسـتفاده شد. نمونه شامل 118 نفر بود. دادهها به کمک دو پرسشنامه طرحوارههای یانگ (YSQ-SF3) و سبک فرزندپروری یانگ (YPI) جمعآوری شد و با کمک آزمون تی مستقل و نرمافزارspss23 تحلیل شد. یافتهها نشان داد بین طرحوارههای ناسازگار اولیه در زنان خیانتکرده با زنان خیانتدیده اختلاف معنیدار وجود دارد (d=0/66) و به جز طرحواره نقص-شرم که زنان خیانتدیده در آن نمره بالاتری کسب کردند، نمره زنان خیانتکرده در طرحوارههای محرومیت هیجانی، طرد شدن– بیثباتی، بیاعتمادی – آزار دیدن، استحقاق داشتن – بزرگمنشی، خویشتنداری- خودانضباطی و جلبتوجه – تاییدجویی بهطور معناداری بالاتر بود. همچنین نمرات سبکهای فرزندپروری زنان خیانتکرده و زنان خیانتدیده تفاوت معنادار مشاهده شد (d=2/07). زنان خیانتکرده در حوزههای محرومیت هیجانی، طردشدن – بیثباتی، بیاعتمادی – آزاردیدن، وابستگی، نقصداشتن– شرم، معیارهای سرسختانه- عیبجویی افراطی، استحقاق داشتن – بزرگمنشی، منفیگرایی– بدبینی ، بازداری هیجانی، جلبتوجه– تاییدجویی، نمرات بالاتری کسب کردند.
The aim of this study was to compare early maladaptive schemas and parenting style in women who have experienced infidelity and by comparing those who are victims of infidelity. This study was descriptive as well as comparative in nature. Participants consisted of women who lived in Tehran and during their marital relationship experienced emotional, sexual or both types of infidelity. A sample of 118 women was based on participants’ availability and was administered Young early maladaptive schema questionnaire (YSQ-SF3) and Young parenting style questionnaires (YPI). Findings showed that There is a significant difference between early maladaptive schemas in two group (d=0/66). Committers of infidelity had a significantly higher level of emotional deprivation, abandonment/ instability, mistrust/ abuse, entitlement/ grandiosity, insufficient self- control/ self- discipline, and approval-seeking/ recognition-seeking whereas injured women had a higher score in the defectiveness/ shame schema. Moreover, there was a significant difference in parenting style scores between the two groups (d= 2/07) and women who had committed infidelity reported higher scores in emotional deprivation, abandonment/ instability, mistrust/ abuse, dependence, defectiveness/shame, unrelenting standards/ hyper criticalness, entitlement/ grandiosity, negativity/ pessimism, emotional inhibition, and approval-seeking/ recognition-seeking schemas.
خلاصه ماشینی:
imnfaildaedlaitpytivehasdchesimgansifiincatnwtloygrhoiugphserd=le/vels(٠٦٦در آن نمرة بالاتري کسب کردند، نمرة زنان خيانت کرده در طرحواره هاي ,deprivation, abandonment/ instability, distrust/ abuseمحروميت هيجاني، طردشدن -بي ثباتي ، بياعتمادي-آزارديدن ، استحقاق داشتن – -entitlement/ grandiosity, inadequate self-control/ selfبزرگ منشي، خويشتن داري-خودانضباطي و جلب توجه -تأييدجويي به طور vdisocliaptelidnw,omanedn haapdphriogvhael/r screocreosgnnittihoen-dseefeekcitnivg,enewssh/isehatmheمعناداري بيشتر بوداست همچنين ميان نمرات سبک هاي فرزندپروري زنان schema.
مسئلۀ خيانت زناشويي در جامعۀ ايران نيز به عنوان يک نگراني مطرح و با ناپايداري در روابط و نرخ بالاي طلاق همراه است (مدرسي، زاهديان و هاشمي محمدآباد، ١٣٩٣)؛ البته آمار دقيقي دربارة ميزان شيوع بي وفايي زناشويي در کشور منتشر نشده است ، اما بعضي تحقيقات اشاره هايي به اين موضوع کرده اند؛ براي مثال ، بيشترين آمار قتل هاي خانوادگي که ٣٠ درصد است ، به زناني مربوط ميشود که به دليل رابطۀ نامشروع و سوءظن ، توسط همسران خود به قتل رسيده اند.
با توجه به آمار و تأثير خيانت بر سلامت روان خيانت ديده ١ و خيانت کرده ٢، پژوهش هاي بسياري در اين حوزه انجام شده است ؛ براي مثال بختياري، حسيني، عارفي و افشاري نيا (١٣٩٨) در پژوهش خود نشان دادند، طرحواره هاي محروميت هيجاني، آسيب پذيري ، ايثارگري و سبک هاي عشق ورزي اروس ، استورگ و آگاپه بر صميميت زناشويي اثر مستقيم معناداري دارند.
اين يافته با نتايج پژوهش هاي نصيري و ابراهيم پور (١٣٩٩)، ملک عسگر، مظاهري، فتي، موتابي و حيدري (١٣٩٩)، بختياري و همکاران (١٣٩٨)، دست افشان و همکاران (١٣٩٨)، زينالي و اميرسرداري (٢٠١٨) و عرب ، ميرمرادزهي و نظري (١٣٩٦) هماهنگ است .