چکیده:
نبرد سالامیس در سال 480 پ. م در نزدیکی آتن، میان ایرانیان و یونانیان رخ داد و راه پیشروی پارسیان به سوی غرب را برای همیشه بست. روایت هرودوت از این نبرد مباحث زیادی را دامن زده است. این مقاله قصد دارد با بهره گیری از روش تحلیل روایت، به تحلیل روایت هرودوت از نبرد سالامیس بپردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد که هرودوت، در مقام مهمترین راوی این نبرد، سالامیس را شکستی فاجعه آمیز در میان مجموعه شکستهای پارسیان قرار داده تا به مخاطبان و شنوندگان خود این پیام را برساند که پارسیان از زمان ورود به آسیای کوچک داعیه تصرف یونان را در سر می پروراندند و تنها پیروزیهای یونانیان در ماراتن، سالامیس و پلاته بود که راه پیشروی آنها را برای همیشه بست. او در روایت نبرد سالامیس، از پرداختن به اصل نبرد پرهیز نموده، در عوض تمام توجه خود را به گزارش مسائل پیش و پس از جنگ معطوف نموده است. از دید هرودوت، سالامیس نقطه پایان جنگهای پارسی بود که ریشه در شکست ماراتن داشت و شکست خشایارشا، آزادی و رهایی از بردگی را برای یونانیان به ارمغان آورد.
The Battle of Salamis took place in 480, near Athens, between the Persians and the Greeks and permanently blocked the Persian’ advance westward. Herodotus' account of this battle has caused much controversy. This article intends to analyze Herodotus' account of the Battle of Salamis using the method of narrative analysis? The findings of this study show that Herodotus, the most important narrator of this battle, has made the Salamis a catastrophic defeat among the Persian’s defeats. To convey the message to its addressees that the Persians had been claiming to occupy Greece since entering Asia Minor, and that only the victories of the Greeks in Marathon, Salamis, and Plataea had blocked their advance forever. In his account of the Battle of Salamis, he refrains from addressing the principle of battle, instead focusing on reporting issues before and after the war. From Herodotus’ point of view, Salamis was the end point of the Persian Wars, which was rooted in the defeat the Marathon, and the defeat of Xerxes brought freedom and liberation from slavery to the Greeks.
خلاصه ماشینی:
يافته هاي پژوهش نشان مي دهد که هرودوت ، در مقام مهمترين راوي اين نبرد، سالاميس را شکستي فاجعه آميز در ميان مجموعه شکستهاي پارسيان قرار داده تا به مخاطبان و شنوندگان خود اين پيام را برساند که پارسيان از زمان ورود به آسياي کوچک داعيه تصرف يونان را در سر مي پروراندند و تنها پيروزيهاي يونانيان در ماراتن ، سالاميس و پلاته بود که راه پيشروي آنها را براي هميشه بست .
م و از محل تجمع نيروها در کيليکيه آغاز شد و در نخستين گام شاه به سارد رهسپار گرديد (٢١٣ ,٢٠٠٥ ,Holland) هرودوت به طور ضمني به مخاطبان و خوانندگان يوناني و امروزي خود گوشزد مي کند که اقدام خشايارشا در راستاي فرستادن نمايندگان به همه سرزمين هاي يونان ، به جز آتن و اسپارت ، براي دريافت آب و خاک به نشانه فرمانبرداري، بخشي از سياست گفتگو و پرهيز از درگيري مستقيم با يونانيان و سرزمينهاي پيش رو بود.
به نظر مي رسد روايت پيام تميستوکلس در گزارش نويسندگان يوناني که در صحت و اعتبار آن ترديد بسياري وجود دارد، با اين هدف ساخته و پرداخته شده است که مخاطب روايت ترديد به خود راه ندهد که نقشه تميستوکلس دورانديشانه بود و اگر او شاه پارس را براي ورود ناوگان شاهي به تنگه سالاميس و بستن راه هاي فرار يونانيان ، فريب نمي داد پايداري و جنگ اجباري يونانيان نيز رقم نمي خورد.
نکته مهم اين است ، که کسروي برخلاف بسياري از منتقدان رضاشاه با وجود برخي نقدهاي قابل اغماض در همه حال ، قاطعانه از اقدامات رضاشاه دفاع کرد درساختار سياسي دوره رضاشاه مفاهيمي چون ناسيوناليسم ، ميهن پرستي، حس مليت مادامي کاربرد داشت که بتواند زمينه را براي بازتوليد انقياد در درون نهادهاي اجتماعي جهت تضمين سلطه و سرسپردگي شخصي فراهم آورد.