چکیده:
یکی از مسائل مهم در عرصه دین، دستیابی به فهم درست نوشتار و گفتار دینی است. فهم نادرست آن، به تفرقه، انحراف و حتی رویگردانی از دین خواهد انجامید. در سنت اسلامی، ابنرشد با نظریه تأویل و در سنت یهودی، اسپینوزا با نظریه تفسیری (هرمنوتیکی) خاص خود، به نحو جدّی به این مسئله پرداختهاند. به رغم اختلاف در برخی مبانی، ساز و کاری که آن دو مطرح کردهاند در چگونگی دستیابی به فهم صحیح متون دینی، از قرابت و مشابهت فراوانی حکایت دارد. باور به دو دسته متون پنهان و آشکار، بازگرداندن متون پنهان به آشکار، حمل بر ظاهر متن، توجه ویژه به دستور زبان مبدأ، پرهیز از دخالتدادن پیشفرضها و پیشداوریها، جستوجوی شواهد درونمتنی، توجه به مناسبت برای رهایی از تعارض و بهرهجستن از روشهای علوم طبیعی، از جمله ساز و کارهای مشترک این دو فیلسوف عقلگرا است. در این مقاله میکوشیم ابتدا به گونه توصیفی، تبیینی از ساز و کارهای یادشده مطرح کنیم و سپس به گونهای مقایسهای، وجوه متعدد همزبانی این دو فیلسوف را در این مسئله نشان دهیم.
One of the most important issues in the field of religion is to gain a proper understanding of religious writing and speech. The misunderstanding of them will lead to division, deviation and even turning away from religion. In the Islamic tradition, Ibn Roshd with the theory of tawil (esoteric interpretation of the Quran) and in the Jewish tradition, Spinoza with his own interpretive (hermeneutic) theory, have seriously addressed the issue. Despite the differences in some principles, the mechanisms they have proposed are very similar in how to achieve a correct understanding of religious texts. Believing in two categories of overt and covert texts, returning the covert texts to the overt ones, validating the appearance of the text, paying special attention to the grammar of the source language, avoiding the interference of presuppositions and prejudices, seeking intra-textual evidence, paying attention to the occasion to get rid of conflict and using natural methods are among the common mechanisms presented by these two rationalist philosophers. This article intends to first provide a descriptive explanation of the mentioned mechanisms and then comparatively show the various aspects of the harmony of these two philosophers on this issue.
خلاصه ماشینی:
ورود دو فیلسوف بزرگ عقل گـرا، یعنی ابن رشد و اسپینوزا، به وادی فهـم صـحیح متـون دینـی و تمهیـد قواعـدی بـرای چگونگی تأویل یا تفسیر متون مقدس ، به طور عام ، و رفع تعارض ، به طـور خـاص ، را باید از همین سویه نگریست .
ابن رشد، فیلسوفی در سپهر سّنت اسلامی است و اسپینوزا نیز به سّنت یهودی تعلّـق دارد، اما به رغم تفاوت سپهر دینیشان و نیز اختلاف در برخی مبانی، ساز و کـاری کـه هر دو در مسئله فهم و تفسیر متون دینی مطرح کرده اند، از قرابـت و همـاهنگی بسـیار حکایت دارد.
پس از بیان اوضاع فکری و اجتماعی زمانه این دو شخصیت که بسـیار بـه هم نزدیک است ، مقصود هر دوی آنها را از ورود به مسئله تفسیر متون تبیین میکنـیم و در ادامه ساز و کار پیشنهادیشان را برای تأسیس قواعدِ فهمِ صحیحِ نصـوصِ دینـی در جهت نیل به آن مقصود تشریح خواهیم کرد.
از ایـن رو کانون راهکار ابن رشد در سازگاری میان فلسفه و شریعت ، مسئله تأویل است که تفسیر و فهم حقیقی متون دینی در گرو شناخت قواعد و روش صـحیح کاربسـت آن خواهـد بود.
به اعتقاد ابن رشد، امتیاز قرآن بر دیگر کتب آسمانی این اسـت کـه روش های حسی را با روش های غیرحسی توأم کـرده و بـدین وسـیله رسـتگاری طبقـات سه گانه (فلاسفه ، متکلمان و عامه مردم ) را تضمین کرده است (همو، ۱۹۹۸: ۱۰۲).