چکیده:
بحران حاصل از منطقگرایی و نابسندهبودن پیشنهادههای آن برای پایة تحلیل امور یکی از مهمترین دغدغههای معرفتشناسی، بهخصوص از اوایل قرن بیستم میلادی به اینسو است. لویبرول با بررسی کارکردهای ذهنی اقوام ابتدایی از زاویهای جدید، به ضرورتِ قائلشدن به ذهنیتی دیگر در جوار ذهنیت علمی-منطقی بهمنظور تحلیل بسندة سازوکار متفاوت آن اذهان تأکید میکند. او این ذهنیت را، که متضمن زیست عرفانی است، پیشمنطقی مینامد. ذهنیت پیشمنطقی، بر خلاف ذهنیت علمی-منطقی، نسبت به قانون امتناع تناقض بیاعتناست و بر اساس قانون آمیختگی عمل میکند. وی به همزیستی این دو سنخ متمایز و مستقل اشاره میکند. یلمزلف با پذیرش پیشنهادة لویبرول، ایدههای او را در ساحتی معرفتشناختی حول مسئلة کلی تحلیل ساختارها پی میگیرد. او با گسترش ابژة بررسی به زبان و نشانگان، به نظام زیرمنطقی که ممکنکنندة منطق و پیشمنطق است نایل میشود. یلمزلف با بهرهگیری از قانون آمیختگی تأکید میکند که تقابل پایهای در تحلیل نظامها (زبانی و نشانگانی) تقابل میان A (جزء) و A + (non-A) (کل) است، نه چنان که منطقگرایی پیشنهاد میکند، تقابل میان A و non-A (تناقض). بر این اساس، او در نظریة (یا علم) گلوسمشناسی، هنگام تحلیل نظامها یا همان مفصلبندی مقولات معطوف به پیوندهای تقابلی، دستگاه محاسباتی صوری زیرمنطقی را به عنوان بدیلی برای منطق (که در نظریة بسیاری چون لویاستروس، یاکوبسون و چامسکی پایة تحلیل است) صورتبندی میکند. خود نظامهای منطقی به عنوان وضعیتهایی از نظامهای زیرمنطقی امکان ثبتشدن مییابند. زیرمنطق (و آمیختگی) یکی از ارکان بدیعی است که یلمزلف از طریق آن در گلوسمشناسی، که هدفاش تأویل و تحلیل انسان-جهان بهمثابة متن است، امکانات معرفتشناختی جدیدی را میگشاید. در این جستار، ما این دو نظریه را به عنوان پیشنهادهایی بدیل برای منطقگرایی مورد بررسی قرار میدهیم و خطوربطشان را میسنجیم.
From the first decades of the 20th century, the crisis of Logicism and its inappropriate propositions for the general basis of the analysis of all the facts is among the most problematic epistemological issues. By studying the specific mental functions of primitive societies from a new angle, Levy-Bruhl shows that if we want to have an appropriate analysis of their fundamentally different mind and life, it would be necessary to introduce a mentality other than our scientific-logical one. He calls it “mystic mentality”; a mentality which, instead of logic, is based on “prelogic”. The prelogical system is indifferent to the law of non-contradiction and is formed based on the law of “participation”. He claims that these two distinct and independent types of mentality coexist. Hjelmslev basically accepts Levy-Bruhl's proposal and takes advantage of the epistemological consequences of his ideas as a support for dealing with the general problem of structural analysis. Taking the most general concept of language (or semiotic) as the object of his special immanent theory, he introduces the “sublogical system” as a ground from which the logic and prelogic can be derived. He refers to the law of participation and claims that the basic opposition in a semiotic is that between A and A+(non-A), and not, as logic assumes, the one between A and non-A (contradiction). Regarding this hypothesis, Hjelmslev establishes a formal sublogical calculus in the procedure of his Glossematics while treating the analysis of systems (or the articulation of categories concerning oppositions). It should be considered as an alternative to the logical proposal which is established as the basis of the analysis in many theories such as those of Jakobson, Levi-Strauss, Chomsky, and so on. In the present study, we intended to explain Levy-Bruhl’s prelogic and Hjelmslev’s sublogic and their relations, and to cast light on an important possible response to the epistemological problem of the inadequacy of logicism.
خلاصه ماشینی:
بر اين اساس ، او در نظريۀ (يا علم ) گلوسم شناسي، هنگام تحليل نظام ها يا همان مفصل بندي مقولات معطوف به پيوندهاي تقابلي، دستگاه محاسباتي صوري زيرمنطقي را به عنوان بديلي براي منطق (که در نظريۀ بسياري چون لوياستروس ، ياکوبسون و چامسکي پايۀ تحليل است ) صورت بندي ميکند.
اين رويکرد دوم از زواياي متنوع و توسط انديشه هاي گوناگون پيگيري شده اند که موارد مورد بررسي ما، يعني نظريۀ پيش منطق (prelogic) لوسين لويبرول (vy-BruhlLucien Le) و (زير)نظريۀ زيرمنطق (sublogic) لويي يلمزلف (Louis Hjelmslev)، نيز در زمرة آن ها قرار دارند.
اين مسيري بود که در همان سال ها توسط اميل دورکم و همکارانش در علم نوبنياد جامعه شناسي گشوده شده بود٤ حاصل پژوهش هاي جديد لويبرول کتاب کلاسيک و شاخص اش کارکردهاي ذهني در جوامع عقب مانده ٥ (١٩١٠) (=کارکردها) بود؛ کتابي که صورت بندي اساسي نظريۀ نوآورانۀ او را دربارة ذهنيت ابتدايي به شکلي روشن و مبسوط شامل ميشد.
اما در اين ميان ، نظريۀ يلمزلف مورد ويژه اي است ، چراکه از يک سو پيوند وثيقي با نظريۀ لويبرول برقرار ميکند و مفاهيم آن را در ساحتي جديد و در سطح انتزاعي بالا پي ميگيرد، و از سوي ديگر، به بنيان هاي علمي عمومي تحت عنوان «گلوسم شناسي» نايل ميشود که همزمان الزامات معرفت شناسي را لحاظ ميکند و دستخوش تعديل قرار ميدهد و در گفتگويي جدي با فلسفۀ علم و منطق قرار ميگيرد.