چکیده:
متافیزیک جنسیت شاخهای از فلسفه فمینسیتی است که به چیستی مقوله جنسیت میپردازد. یکی از نظریهپردازان این حوزه شارلوت ویت است که در نظریه ذاتگرایی وحدتبخش، مساله جنسیت را از بعدی متفاوت مورد توجه قرار دادهاست. ویت از چارچوب استاندارد مناقشه واقعگرایی/ نامگرایی درباره جنسیت خارج شده و نقش جنسیت را در هویت اجتماعی افراد بررسی میکند. او ادعا میکند جنسیت یک اصل هنجاری وحدتبخش برای فرد اجتماعی است. در تعارضهایی که بین نقشهای اجتماعی پیش میآید، هنجارهای جنسیتی بر هنجارهای سایر نقشهای اجتماعی رجحان دارند. این هنجارها به مثابه یک کلان نقش عمل کرده و تمامی نقشهای اجتماعی فرد را ساماندهی و یکپارچه میکنند. بنابراین میتوان جنسیت را به معنایی ارسطویی برای هر فرد ذاتی دانست. در مقاله حاضر نظریه ذاتگرایی وحدتبخش ویت بررسی شده و نقاط ضعف آن مورد بحث قرار میگیرد. در نهایت برای ارتقاء این نظریه و ایجاد ظرفیت اصلاح گرانه در آن پیشنهادهایی ارائه میشود.
Metaphysics of Gender is a branch of Feminist Philosophy in which the metaphysical issues about "Gender" are discussed. Charlotte Witt is a feminist philosopher, who analyzes gender from a particular point of view. Witt names her theory "Uni-Essentialism" which is an essentialist theory of gender, while differing deeply from customary essentialist theories. She avoids the current framework of debate between Realists and Nominalists, because her main question is about the role of gender in one's identity. She says that there are always some conflicts between norms of various social roles one occupies, and for this reason we all need a unifying normative principle. According to Witt, gender is that normative principle, which unifies and organizes all other roles. So, gender is essential for everyone, in an Aristotalian sense. In this paper the Uni-Essentialism thesis of Witt is analyzed and its weaknesses are discussed. Finally we will suggest some points for improvement and modification of the theory.
خلاصه ماشینی:
در اين قسمت اولا استحکام دلايل او براي مطرح کردن جنسيت به عنوان کلان نقش اجتماعي و اصل وحدت بخش مورد نقد قرار ميگيرد و ثانيا نسبت پروژه ويت با اهداف جنبش فمينيسم تحليل ميشود.
٢. جنسيت به مثابه ذات وحدت بخش ويت نظريه خود درباره جنسيت را در چهار گام تبيين ميکند: در گام اول ميان سه ساحت فرد اجتماعي، شخص و ارگانيزم انساني تفکيک قائل ميشود.
شارلوت ويت معتقد است ادعاي ذات گرايي جنسيتي که جايگاهي ويژه در غالب نظريات فمنيستي دارد، نميتواند صورت بندي منطقي و منسجمي داشته باشد مگر آنکه اين اصل را از بين ساحات سه گانۀ فوق در نسبت با فرد اجتماعي تعريف کنيم .
اما براي اين که ثابت شود جنسيت کلان نقش اجتماعي و اصلي وحدت بخش است ، ويت بايد نشان دهد که گزينه هاي ديگري که براي اين نقش وجود دارند و دو شرط اساسي را برآورده ميکنند (مانند نژاد، مذهب و ...
پس ميتوان گفت استدلال ويت اگرچه نشان دهنده نفوذ هنجارهاي جنسيتي در نقش هاي اجتماعي مختلف است ، اما همچنان براي اثبات اين که جنسيت نقشي فراتر از تمام نقش هاست ناکافي است .
اگرچه ويت ، خود منتقد برخي هنجارهاي جنسيتي تحميل شده به زنان است ، اما در نظريه ذات گرايي وحدت بخش ، جاي سازوکار و تجويزي براي تغيير اين هنجارها خالي است .
در مجموع ، نظريه ذات گرايي وحدت بخش ويت با وجود نقصان هايي که دارد، به واسطه اين که چگونگي اثرگذاري هنجارهاي جنسيتي بر هويت اجتماعي فرد و نقش هاي متعددي که در طول عمرش ميپذيرد را تبيين ميکند حائز اهميت است .