چکیده:
تحلیل و بررسی رابطه علم و دین همواره یکی از مهمترین دغدغههای فلسفی و کلامی بوده است. از جمله کسانی که به طور مفصَّل به این مسئله پرداخته مایکل روس است. مدعای وی آن است که ماهیت علم ذاتاً استعاری است و از آنجا که استعاره محدود است، علم نیز محدود بوده و اساساً برخی مسائل، برای دانشمند مسئله نیست تا در صدد پاسخ به آنها برآید. وی فهرستی از اینگونه مسائل به شرح زیر ارائه میدهد: منشأ موجودات، مبانی اخلاق، ماهیت آگاهی و معنای جهان؛ لذا موقعیتی برای دیگر حوزهها از جمله دین فراهم میشود تا به آن سؤالات پاسخ دهند. بنابراین، روس خود را از حامیان دیدگاه استقلال میداند. نقطه ضعف دیدگاه روس آن است که وی ادعا میکند شاید مسائلی که امروزه در قلمرو دیناند، در آینده ذیل علم قرار گیرند، حال آنکه نگارندگان بر این باورند که اولاً، غالب مسائل چهارگانهای که در فهرست فوق وجود دارند، به دلیل ویژگیهایی مانند: مسئلهمحور بودن علم، غیرارزشی بودن و حاکمیت استعاره ماشین در علم، هرگز نمیتوانند ذیل علم قرار گیرند، لذا همواره ذیل دین باقی میمانند. ثانیاً، با توجه به استعاری بودن زبان علم باید در رابطه علم و دین به دیدگاه مکمّل باور داشت، نه دیدگاه استقلال.
Analyzing and studying the relation of science and religion were always the most important philosophical and theological concerns. One of the researchers that paid attention to this problem in detail, is Michael Ruse. He suggests that the entity of science in essence, is metaphoric, and since metaphor is limited, so science is limited, and some issues are not problems for scientist need to be answered. He provided a list of this kind of issues, as follows: origin of the creatures, foundations of morality, the nature of conscience, and the meaning of life. So there is a room for other fields to answer these questions. Therefore, Ruse calls himself adherent to independence position. The weakness of Ruse position is that he claims that the issues are now in the domain of religion, in the future fall under the science; while the authors believe in: first, the most of these four issues in list above, couldn’t fall under the science, because of selectiveness of science, non-evaluativeness, and the dominance of machine metaphor. So these issues will be under the religion. Second, according to that the language of science is metaphoric, we must accept the complementary position, rather than independence.
خلاصه ماشینی:
روس بر این باور است که دانشمندان در طول دوره های مختلف برای تبیین نظریـه هـای خود از استعاره بهره برده اند، برای نمونه آنها در فیزیک از استعاره هـایی نظیـر نیـرو (force)، فشــار (pressure)، کــار (work)، جاذبــه (attraction)، دافعــه (repulsion)، چــرخش (spin)، جذابیت (charm) و بیگ بنگ (big bang) استفاده میکردنـد؛ در زیسـت شناسـی از اسـتعاره - هایی نظیـر انتخـاب طبیعـی، دسـتورالعمل ژنتیکـی (genetic code)، چشـم انـداز سـازگاری (genetic landscape)، مسـابقه تسـلیحاتی (arms race)، تنـازع بقـا (struggle for existence)، تعادل طبیعت (balance of nature)، درخـت حیـات (tree of life)، خودکشـی سـلولی ( cell suicide)، محدودیت رشد (developmental restraint) و ژن خودخواه (selfish gene) اسـتفاده میکردند؛ و در علوم اجتماعی نیز استعاره هایی چون عُقده اُدیپ (Oedipus complex)، سـپهر عمومی (public sphere)، چشم انداز عاطفی (emotional landscape) و تقسـیم کـار ( division of labor) به کار گرفته میشد (١٣ :٢٠١٣ ;٤-٣٦٣ :٢٠١٥ ,Ruse).
(١٢٢ :٢٠٠١ ,Ruse) به نظر میرسد روس خود نیز در اینجا به نحوی مرتکب این خطا شده اسـت ، زیـرا وی نیز بر این باور است حوزه ها و سؤالاتی وجود دارد که علم هیچ توضیحی درباره آنهـا ارائـه نمیدهد، لذا جایی برای حوزه های دیگر چون دیـن بـاز مـیشـود، امـا اگـر در آینـده علـم توانست به آنها پاسخ دهد، آن مسأله نیز از قلمرو دین خـارج شـده و در حیطـه علـم قـرار خواهد گرفت ، و این چیزی جز خدای رخنه پوش نیست (٦٤٧ :٢٠١١ ,Wisdo).